همه چي تموم

"به نام آنکه نام او راحت روح ااست" با سلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی در این وبلاگ سعی شده است تا هر آنچه شما عزیزان در پی آن هستیدگنجانده شود وبلاگی که بتواند رضایت شما را جلب کند و فقط در یک صورت است که می شود این وبلاگ را به بهترین وبلاگ تبدیل کرد و آن چیزی نیست جز کمک شما با ثبت نظرات گرانبهایتان. باتشکر مهدی قاسمی

امام خمینى از ولادت تا رحلت

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده‌اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الله المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد.  امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمى آشـنا و با مفهوم شهادت روبه‌رو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه‌اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـة الله خـوانسـارى ( صاحب زبـدة  التصانیف) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه‌اش (صاحبـه خانم) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت  مردم و کسب مـعارف الهى کـوشیـده‌انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیة الله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیة الله العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آن که سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجا مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالی که بیـش از 5 مـاه ولادت روح الله نمىگذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عُمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـویی‌هایشان بـه مقاومت بـرخاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

بدیـن ترتیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمى آشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه‌اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـة الله خـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه‌اش (صاحبـه خانم) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

هجرت به قـم، تحصیل دروس تکمیلى و تدریس علوم اسلامى

اندکـى پـس از هجرت آیة الله العظمـى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رحـمة الله علیه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـی‌تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول (در علـم معانى و بیان) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیة الله سید محمدتقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیة الله سیـدعـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـة الله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الله علیهـم نام  برد.

اینجانب مجدداً به شما نصیحت می‌کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید و از عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید و عـمـدا و بـدون مـوجب، مـمـلکت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد.

پـس از رحلت آیة الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیجـه رسیـد و آیة الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مىشد. حضرت امام طى سال‌هاى طولانى در حوزه علمیه قـم به  تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال  در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل‌بیت و فـقـه را در عالی‌ترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستیـن بار مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درس‌هاى ولایت فـقیه بازگـو نمود. امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یک‌ـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـن‌هاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه‌ها، و شعارها و هدف‌هـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالی که نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـىکند: مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مىرفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مىپرداختند مىفـرماید: مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـب‌علی‌هـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـودنـد در مـحل ما و اینها مىخـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند، آنجا مىرفـتیــم سنگرها را سرکشـى مىکردیـم کـودتاى رضاخان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غیر قابـل خـدشـه به وسیله انگلیـس‌ها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آن چـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند و دودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید.

در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولت‌هـاى وقت و عـمال انگلیسى از یک سو و دشمـنی‌هاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیة الله العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد و اندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق‌العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه تازه تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.

امـام خمینـى در هـمیـن روز (4 آبـان 1343) بیانیـه‌اى انقلابـى صادر کرد و در آن نـوشـت: دنیا بـدانـد که هر گرفـتارىاى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـىکنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـىدهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد.

زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.

پـس از رحلت آیـة الله العظمى حایرى (10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مىکرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام:

سیدمحمد حجت، سید صدر الدیـن صدر و سیـدمحـمـد تقـى خـوانسارى- رضوان الله علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و به خصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیة الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته‌اى بـود کـه مـىتـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـة الله حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـة الله بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.

امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعیـت حـوزه‌ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه‌هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـة الله مـدرس تکـمیل مىکرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و به خصـوص پـس از روى کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیدارى حوزه‌هاى عـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه‌ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـىبـاشـد.

امام خمینى در تعقیب هدف‌هاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـة الله مـرتضـى حایـرى تهیـه کرد و بـه آیـة الله بـروجردى(ره) پیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت.

اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـن‌هاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـىیافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـویب کـابیـنـه امیـر اسـدالله علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدف‌هاى دیگر بـود.

حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نیـز اشاره شد پـشتیـبـانى شـاه از رژیـم صهیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایـت‌هاى آمـریـکـا از شـاه بـود. نـفـوذ پیـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـىبخشید. امام خمیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند.

اقـامت اجبارى در تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه‌هاى علمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر و کارساز بـود. تلگراف‌هـا و نامـه‌هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـدالله علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگراف‌هـاى امام خمیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یکـى از ایـن تلگراف‌ها آمده بـود:

اینجانب مجددا به شما نصیحت مىکنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید و از عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید و عـمـدا و بـدون مـوجب، مـمـلکت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد.

بدیـن ترتیـب ماجراى انجـمن‌هاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه‌اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران به ـویژه از آن جهـت بـود کـه طى آن ویـژگی‌هـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. با وجـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـن‌ها، فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دی ماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند.

با پیشنهاد امام خمینى عیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاه تعـبیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود. از سـوى دیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران  مىآمد.

امام خمیـنى در اجـتماع مردم، بىپروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـم پیـمان بـا اسـرائیـل یاد مـىکـرد و مـردم را بـه قیام فرامـىخـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود: امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42) اعلامیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت.

راز تاثیر شگـفت پیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـىرفت را بایـد در هـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه‌اش بـا مـردم جستجـو کـرد.

سال 1342 با تحریـم مراسـم عیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـىورزیـد و امام خـمیـنى بر آگاه کردن مردم و قیـام آنـان در بـرابـر دخـالت‌هاى آمـریکـا و خیـانـت‌هاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـة الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـراف‌هـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه‌ها مطرح شده بود.

حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها، پاسخ تلگـراف آیـة الله العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست. امام خمیـنـى آمده بود که

پیامـى ( بـه تایخ 12 / 2 / 1342) به ـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فیـضیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید و پیمان‌هاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد.

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریک مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه به عمل آورد. امام در وصیتنامه‌اش نـوشـته است: با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مىکنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مىخـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهى‌ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى(13 خرداد 1342شمسى) در مـدرسه فیضیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد.

در همیـن سخنرانى بـود که امام خمیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود: آقا مـن به شما نصیحت مـىکنـم، اى آقاى شـاه! اى جنـاب شاه! مـن به تو نیصحت مىکـنم دسـت بـردار از این کارها، آقا اغـفـال مىکنند تو را. مـن میل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شکر کـنند ... اگر دیکـته مىدهند دسـتت و مىگـویند بخـوان، در اطـرافـش فکـر کـن ... نصیحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بیـن شـاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت مـىگـوید از اسرائیـل حرف نزنیـد ... مگر شاه اسـرائیلـى است؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قیـام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب (سحـرگاه پانزده خـرداد 42) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز، منزل حضرت امـام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آن روز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز و دیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد.

نزدیکترین ندیم همیشگى شاه، تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از به کارگیرى تجربیات و همکارى زبـده‌ترین ماموریـن سیاسى و امـنیـتى آمریکا براى سرکـوب قیام و هـمچنیـن از سراسیمگـى شاه و دربـار و امراى ارتـش و ساواک در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضیح داده است که چگـونه شـاه و ژنـرال‌هـایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مىکردند.

امام خمینـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.

با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـن که هیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه آن را غیر قـانـونـى و فـاقـد صلاحیت مـىداند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـىشـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـىگیرد و جشن‌هاى با شکـوهى در مـدرسه فیـضیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـىشـود . اولیـن سالگـرد قیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه‌هاى جداگانه حـوزه‌هاى علمیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.

امـام خمینـى در هـمیـن روز (4 آبـان 1343) بیانیـه‌اى انقلابـى صادر کرد و در آن نـوشـت: دنیا بـدانـد که هر گرفـتارىاى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـىکنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـىدهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد.

سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمیـنى در قـم را محاصره کـردنـد. شگـفـت آن ـکه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود. حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یک فـرونـد هـواپیـماى نظامى کـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنکارا پـرواز کـرد. عـصـر آن روز سـاواک خـبـر تـبـعیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت کشـور! در روزنـامه‌ها مـنتـشـر سـاخت.

علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراض‌ها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامـه‌ها به سازمان‌هاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه‌اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پـسند زد. اقـامت اجبارى در تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

تبعیـد امـام خمینـى از تـرکیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیة الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشـور عراق اعزام شدند. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظمیـن، سامـرا و کـربلا شتـافت و یک هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.

دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمینى در نجف در شرایطى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـت‌هاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفـت‌ها و کارشکـنی‌ها و زخـم زبان‌هـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویارو بـلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سال‌ها بـه تلخى تمام یاد کرده است. ولى هیچ یـک از ایـن مصـائب و دشـواری‌ها نـتـوانـست او را از مـسیــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.

امام خمینى سلسله درس‌هاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفت‌ها و کارشکنی‌هاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت. حوزه درسى ایشان به عنـوان یکى از برجسته تریـن حوزه‌هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد.

امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه‌ها و پیک‌هایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قیام 15 خـرداد فـرا مىخواند.

امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعید،علیرغـم دشواری‌هاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـکـشیـد، و بـا سخنـرانی‌ها و پیام‌هـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دل‌ها زنـده نگـاه مىداشت.

امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاه‌هاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد.

اوایل سال 1348 اختلافات بیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانیان مقیـم این کشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بـعث بـسیار کوشید تا از دشمـنى امام خمیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد.

چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بی‌شمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مىدانستند. امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه (1350 ـ 1356)

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خـرداد، مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى و مـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمان‌هـاى چـریکـى متلاشـى شـده و شخصیت‌هاى مذهبى و سیاسى مبارز گرفـتار زندان‌هاى رژیم بودند.

شاه در ادامه سیاست‌هاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ رسمـى کشـور را از مـبداء هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغییر داد. امام خمینى در واکنشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى‌پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبداء موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال 1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد.

اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مـردم

امام خمینـى که بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را کـرد. او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام کرد: اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـن‌خـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـن‌هاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند.

شهادت آیة الله حاج آقا مصطفى خمینى در اول آبان 1356 و مراسم پر شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه‌هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمینى در همان زمان به گـونه‌اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله‌اى تـوهیـن آمیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله، بـه قیام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد کـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشیـده شـدند . شاه علیـرغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله‌هاى افروخته شده را خاموش کند. .

او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را به عنــــوان تنها راه باقیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا بـه کـودتاى نظامـى ارزیـابـى مىکرد. هجرت امام خمینى از عراق به پاریس

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیـویـورک تصـمیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـه وسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـد انعکاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران، عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد.

روز 12 مهر، امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گـفـت. دولت کویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن کـشـور جلوگیـرى کـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان (حجة الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند.

و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانیـان در نوفـل لـوشـاتــو(حـومـه پاریـس) مستقـر شـدنـد. مامـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالیـت سیاسـى بـه امام ابلاغ کـردنـد. ایـشـان نیز در واکـنـشــى تنـد تصـریح کـرده بـود که ایـنگونـه محدودیت‌ها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن کـشـور بـه آن کـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد.

امام خمیـنى در دی ماه 57 شـوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى کـابینه بختیار در روز 26 دیـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیچید و مردم در خیابان‌ها به جشـن و پایکـوبى پرداختند.

فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمى مـىکـردنـد و بــر سـر و سینه مـىزدنـد فـضا را عـاشـورایـى کرده بـود. بـاور این کـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید، طاقت‌ها را بـرده بـود. مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزده خــرداد، میـلـون‌هـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشکبار بر پیکر امام نماز گذاردند. 

بازگشت امام خمینى به ایران

اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه کـشور منتشر شد. هر کس که مىشنید اشک شوق فرو مىریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیام‌هـایى به مردم ایران گـفـته بـود مىخـواهد در ایـن روزهای سرنـوشـت سـاز و خطیر در کنار مردمـش باشد. دولت بخـتیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاه‌هاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد. استقبال بـىسـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظیـم و غیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاری‌هاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند.  رحلت امام خمینىوصال یار، فراق یاران

امام خمینى هـدف‌ها و آرمان‌ها و هـر آنچه را که مـىبایــست ابـلاغ کنـد، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدف‌ها به کار گرفته بـود. اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مىکرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده، و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود. سروده‌هاى عارفانه‌اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او، و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش، فـرا مـىرسید. او خـود در وصیتنامه‌اش نـوشـته است: با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مىکنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مىخـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهى‌ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

شگفت آن که امام خمینـى در یکـى از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است اینگونه می‌گوید:

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم . سال‌ها مىگذرد حادثه‌ها مىآید. ساعت 20 / 22 بعد از ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـون‌ها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احیاء کرده بـود. بــه وسیله دوربین مخفـى‌اى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه‌هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دل‌ها برافکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست. لب‌ها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.

در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى در سن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حالی که چندیـن سرم به دست‌هاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مىخـواند و قـرآن تلاوت مـىکرد. در ساعات آخر، طمانینه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـىکـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد. وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد، گـویـى زلزله‌اى عظیـم رخ داده است، بغض‌ها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـون‌هایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد. هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.

مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى، حق داشتـند این چنیـن ضجه کـنند و صحنه‌هایى پدید آورند که در تاریخ نمونه‌اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان کسـى را از دست داده بـودند کـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود، دست شاهان ستمگر و دست‌هاى غارتگران آمریکایى و غربـى را از سرزمینشان کـوتاه کرده بود، اسلام را احیاء کـرده بــود، مسلمیـن را عــزت بـخـشیـده بـــود، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا کـرده بـود، رو در روى همـه قـدرت‌هاى جهـنمـى و شیـطانـى دنیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح کـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت کرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى کرده بـود که در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت که آشکارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه می‌شـد. مردم، رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند.

شایـد کسانـى که قـادر به درک و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد، اگـر حالات مردم را در فیـلم‌هاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاکسپارى پیکر مطهر امام خمینـى مشاهده کنـنـد و خـبر مرگ ده‌ها تـن که در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از کار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیکرهایى که یکـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده، بر روى دسـت‌ها در امـواج جمعیت به سـوى درمانگاه‌ها روانه مىشـدند را در فیلم‌ها و عکس‌ها ببیننـد، در تفسیر ایـن واقعیت‌ها درمانده شوند.

امـا آنـان که عشـق را مـىشنـاسنـد و تجـربـه کـرده‌انـد، مشکلـى نـخواهند داشت. حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب کرده بـودند که:

عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست.روز چهاردهم 1368، مجلس خبرگان رهـبـر تشکیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـة الله خامنه‌اى که دو ساعت و نیـم طـول کشید، بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـة الله خامنه‌اى (رئیـس جمهور وقت) که خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره‌هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیب‌ها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى کرده بود، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد. سال‌ها بـود که غـربی‌ها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشـور که از شکست دادن امـام مایـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مىدادند.

اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلکه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه‌اى وسیع‌‌‌تر از گـذشـته آغاز شده بـود. مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مىمیرد؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 میلون‌ها نفر از مردم تهران و سـوگوارانى که از شهرها و روستاها آمـده بـودند، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع کردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیکر مطهر مـردى که بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزش‌ها و کرامت‌ها را در عصر سیاه ستـم استـوار کرده و در دنیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز کرده بود، وداع کنند.

هیچ اثرى از تشریـفات بـىروح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود. همه چیز، بسیجى و مردمى و عاشقانه بـود. پیـکر پاک و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـون‌ها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مىدرخشید. هر کس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مىکرد و اشک مـىریخت. سـرتاسـر اتـوبان و راه‌هاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود.

پـرچم‌هاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراکـز و ادارات و مـنازل به گـوش مـىرسیـد. شـب کـه فـرا رسیـد هزاران شمع به یاد مشعلـى که امـام افـروخـته است، در بیابـان مصلـى و تپه‌هـاى اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده‌هـاى داغدار گرداگرد شمع‌ها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود.

فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمى مـىکـردنـد و بــر سـر و سینه مـىزدنـد فـضا را عـاشـورایـى کرده بـود. بـاور این کـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید، طاقت‌ها را بـرده بـود. مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزده خــرداد، میـلـون‌هـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشکبار بر پیکر امام نماز گذاردند.

انبـوهى جمعیت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینى به کشـور در 12 بهمـن 1357 و تـکـرار گسـتـرده‌تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیکر امام، از شگفـتی‌هاى تـاریخ اسـت. خـبرگـزاری‌هاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال کننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود که طى دوران 11 سـاله حکومت امام خمینى به واسطه اتحـاد کشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان، مردم ایـران سخـتی‌ها و مشکلات فـراوانـى را تحـمـل کرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـىبـایـست بـه تدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز این چنیـن نشـد. نسل پرورش یـافـته در مکتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان کامـل داشـت که: در جهـان حجـم تحمل زحمـت‌ها و رنج‌ها و فداکاری‌ها و جان نثـاری‌ها و محرومیت‌ها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آن که مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نیافت، طـى اطلاعیه‌هاى مـکرر از رادیـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه‌هایشان بازگردند، مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد. براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود که هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام کـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده‌اند نیز بر جمعیت تشییع کننـده افـزوده خـواهـد شـد، ناگزیر در بعد از ظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد کـه گـوشـه‌هـایـى از این مـراسـم بـه وسیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا کـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر.   
نوشته شده در شنبه 5 11 1387ساعت 8 بعد از ظهر توسط cleverM| (0) نظر|

X