همه چي تموم

"به نام آنکه نام او راحت روح ااست" با سلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی در این وبلاگ سعی شده است تا هر آنچه شما عزیزان در پی آن هستیدگنجانده شود وبلاگی که بتواند رضایت شما را جلب کند و فقط در یک صورت است که می شود این وبلاگ را به بهترین وبلاگ تبدیل کرد و آن چیزی نیست جز کمک شما با ثبت نظرات گرانبهایتان. باتشکر مهدی قاسمی

اهمیت سرمایه انسانی ولزوم توجه به سرمایه های ماهر ومجرب فکری مقدمه :نیروی انسانی به عنوان بزرگترین و با ارزش‌ترین دارایی و سرمایه هر سازمانی محسوب می‌شود و برخلاف سایر منابع سازمانی علاوه بر اینکه با مصرف کردن مستهلک و کاهش نیافته بلکه تنها سرمایه‌ای است که فزاینده است و هرگز با مصرف کردن مستهلک نشده بلکه با تجربه و مهارتی که کسب می‌نماید موجب عملکرد بهتر و بیشتر سازمانها می‌گردد.طبیعی است که سازمانها نباید بعد از مدت معینی (سن بازنشستگی) این سرمایه های ماهر ومجرب فکری خود را رها کرده و فراموش کنند بلکه از تجارب ودانش مفید آنان در جهت بهبود و بالندگی بهره مند شوند.اهمیت سرمایه های انسانی در سازمانهای امروزی:امروزه قدرت کشورها و سازمانها را سرمایه مادی، ماشین‌آلات و تجهیزات رقم نمی‌زنند بلکه نیروی انسانی کارآمد و خلاق تعیین‌کننده قدرت و توان رقابتی سازمانها و کشورهاست. پیتر دراکر پدر مدیریت معاصر معتقد است بزرگترین مزیت نسبی در دنیای رقابتی آینده نیروی انسانی کشورها و سازمانها خواهد بود. امروزه ارزش افزوده ذهنها با ارزشتر از ارزش افزوده سایر منابع می‌باشد. به همین منظور گفته می‌شود که بسیاری از مشکلات امروزی ما در حیطه‌ تجهیزات و امکانات نیست بلکه در حیطه انسانها است. اگر قبول کنیم که سرمایه انسانی بزرگترین و با ارزش‌ترین دارایی هر سازمان و کشوری محسوب می‌شود باید بپذیریم هر چیز که با ارزشتر و گرانبهاتر باشد به حفظ و نگهداری، مراقبت و مدیریت بهتر نیز نیازمند است. سازمانها در کنار سایر برنامه‌ریزیهایی که انجام می‌دهند باید برنامه‌ریزی نیروی انسانی نیز داشته باشند، زیرا شرط لازم موفقیت سایر برنامه‌ها داشتن نیروی انسانی کارآمد با انگیزه و ماهر است به همین منظور برنامه‌ریزی نیروی انسانی در همة سازمان‌ها لازم و ضروری است و ابزاری است که مدیریت را در این راه یاری می‌دهد.یکی از مراحل فرایند برنامه ریزی نیروی انسانی برنامه ریزی برای دوران بازنشستگی سرمایه های انسانی است، که در بیشترسازمانها از اهمیت وجایگاه والایی بر خوردار نبوده وکمتر به آن توجه می شود،حتی در کتابهای امور استخدامی، سازمان و مدیریت و رفتار و روابط انسانی در کار، فصولی بسیارکوتاه به امر بازنشستگی اختصاص یافته است و عمدتاً به طرحهای بازنشستگی و حقوق آنان پرداخته شده است و به جنبه های روان شناسی آنها توجه نشده است.سازمانها همانطور که برای گزینش، استخدام، آموزش و اشتغال کارکنان خود، برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت می کنند، باید برای این برهه از دوره افراد نیز فکر کنند و آنها را به امید خود رها نسازند. بازنشستگی مرحله ای از مراحل فرایندبرنامه ریزی نیروی انسانی در سازمانها است که فرد در زمان حیات سازمانی می بایست آنرا طی کند، زمانی که با استخدام شروع می شود و نه تنها در دوره بازنشستگی پایان نمی پذیرد بلکه بعد از مرگ فرد نیز ادامه می یابد.مرحله  بازنشستگی :بنا بر تعریف علمی، بازنشستگی عبارت از حالتی است که کارمند رسمی دولت با داشتن شرط معینی از سن و دارا شدن سنوات معینی از خدمت، طبق قانون و به موجب حکم مقام صلاحیت دار، احراز می کند و ضمن خاتمه یافتن حالت اشتغال، وی مادام العمر مستحق دریافت حقوق بازنشستگی می گردد. بازنشستگی در واقع مرحله ای از زندگی کارکنان است و امری ضروری و حیاتی برای بشر پر از اضطراب، نگرانی و  فشار تلقی می گردد و کارشناسان مختلف این پدیده را از منظرهای مختلف پزشکی، بهداشتی، روان شناسی، جامعه شناسی، اشتغال مورد بررسی قرار می دهند. بازنشستگی و سالمندی سال های رشد و کمال است ، سال های بلوغ ، زمان تغییر به سوی مسیری جدید .به معنای فرصت برای اینکه هر طوری که شما می خواهید باشید. هر طوری که می خواهید برنامه ریزی کنید . زمان در دست شماست .تازه در شروع نیمه راه زندگی هستید با توشه ای از تجربه ، دانش و مهارت های ارزشمند . در نهایت اینکه، بازنشستگی مرحله نهایی یک استخدام نیست بلکه خود آغازی از یک مرحله زندگی سازمانی فرد به شمار می آید. سازمانها باید توجه فراوان نسبت به استقرار سیستمهای صحیح بازنشستگی اقدام نمایند و در نظر داشته باشند که عوارض چنین سیستمهای نامطلوب در جنبه های مختلف سازمان تأثیرات سوئی به جای می گذارد. سالمندی وبازنشستگی یک فرآیند زیستی است که تمام موجودات زنده از جمله انسان را در بر می گیرد. گذشت عمر را نمی توان متوقف نمود ولی می توان با بکارگیری روش ها و مراقبتهای مناسب , از اختلالات و معلولیتهای سالمندی پیشگیری نمود و یا آن را به تعویق انداخت تا بتوان از عمر طولانی همراه با سلامت و رفاه که همواره هدف و آرزوی بشر بوده , بهره مند شد.

 

 
  یکی از الزامات موفقیت فردی وسازمانی چگونگی هدف گذاری است ، هدف یعنی خواسته از پیش تعیین شده.شما آن چیزی نیستید که فکر می کنید هستید.شما آنچه که فکر می کنید هستید.اگرهدفی برای نشانه روی نداشته باشید، به جایی نخواهید رسید. اگر مقصدتان ناکجاآباد باشد ، بطورحتم بدان خواهید رسید!اگر اهدافتان روشن نباشد ، باید دوچندان تلاش نمایید. موفقیت چیزی نیست جز دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده.افرادی که هدف مشخصی ندارند ، بیشتر وقت خود را صرف پاسخگویی به خواسته های دیگران کرده و تحت تاثیر آنان واقع میشوند.نباید از یاد ببریم که دستیابی به موفقیت بصورت تصادفی بسیار نادر است.اهداف، افراد را به مبارزه می خوانند و محرک و مشوق فعالیتند. با تعیین اهداف شما می دانید به کجا می خواهید بروید و در نهایت به چه نتایجی می خواهید دست یابید.اهداف استاندارد ها و الگوهای قابل قبول ارزیابی عملکردرافراهم می کند.اهداف منجر به استفاده حداکثر از تواناییها می شود.اهداف مشخص شده نیروهای ناخودآگاه را در راستای فعالیتها هدایت می کند.هدفگذاری پیش شرط لازم و کلید مدیریت زمان موفق است.راز موفقیت این است که پیوسته هدفی را دنبال کنید خصوصیات یک هدف خوبدست یافتنی باشدمشخص وروشن باشدقابل اندازه گیری باشدمقیدبه زمان باشدمکتوب ومدون باشدموردتاییدباشدانعطاف پذیرباشدباید واقعی باشدمهمترین قاعده  آن است که کارها را به نوشته در آوریم، این کار مزایای بسیاری دارد:کنترل برنامه هاکاهش فشار بر حافظه انگیزش درونیتمرکزبررسی کارهایی که انجام نشده اندپیش بینی حوادث غیر مترقبه ایجاد بایگانی از فعالیتهایی که انجام شده یا باید انجام شود تشخیص اولویت اهداف از طریق مقایسه آنها
نوشته شده در شنبه 5 11 1387ساعت 8 بعد از ظهر توسط cleverM| (0) نظر|

X