همه چي تموم

"به نام آنکه نام او راحت روح ااست" با سلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی در این وبلاگ سعی شده است تا هر آنچه شما عزیزان در پی آن هستیدگنجانده شود وبلاگی که بتواند رضایت شما را جلب کند و فقط در یک صورت است که می شود این وبلاگ را به بهترین وبلاگ تبدیل کرد و آن چیزی نیست جز کمک شما با ثبت نظرات گرانبهایتان. باتشکر مهدی قاسمی

معظم انقلاب اسلامی:22 بهمن روز عصبانی شدن سرویس‌های جاسوسی امریکا، اسرائیل و انگلیس است خبرگزاری فارس:حضرت آیت الله خامنه‌ای تاکید کردند: روز 22 بهمن روز نگرانی و عصبانی شدن سرویسهای امنیتی و جاسوسی امریکا – اسرائیل و انگلیس است به گزارش خبرگزاری فارس، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز پنجشنبه در دیدار فرماندهان و هزاران نفر از اعضای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، عملیات روانی دشمنان را برای تضعیف روحیه ملت ایران، نشانه ضعف و استیصال آنان خواندند و تأکید کردند: این ملت بزرگ، روز 22 بهمن گرمتر، پرشورتر و فعالتر از همیشه، در سراسر میهن عزیز، به میدان می آید و به جهانیان ثابت می کند که همچنان با هوشیاری و قدرت، به راه پرافتخار خود ادامه می دهد.
در این دیدار که در سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی با امام خمینی (رض) در 19 بهمن 1357 برگزار شد، ایشان یکی از اهداف عملیات روانی دشمنان را کمرنگ کردن حضور مردم در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی دانستند و افزودند: روز 22 بهمن روز نگرانی و عصبانی شدن سرویسهای امنیتی و جاسوسی امریکا – اسرائیل و انگلیس است و مردم امسال نیز با حضور پرشکوه خود باعث می شوند این دشمنان به شدت حرص بخورند و ناامید شوند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تشریح اهداف جنجال سازی دشمنان درباره تهدید و تحریم ایران خاطرنشان کردند: ملت ایران از 27 سال پیش، سینه خود را در مقابل توطئه ها و تلاشها و حیله های دشمنان سپر کرده است و با تکیه بر توانایی‌های درونی و برونی و ریشه های عمیق خود، همه توطئه ها را ناکام گذاشته و روز به روز نیرومندتر شده است به گونه ای که موقعیت امروز جمهوری اسلامی ایران با اول انقلاب، مطلقاً قابل مقایسه نیست.
ایشان، تهدید امریکا به تحریم ایران را، موضوعی تکراری خواندند و افزودند: امریکا و برخی کشورهای دیگر از سالها پیش جمهوری اسلامی ایران را تحریم کرده‌اند اما ملت ایران در همین فضای تحریم به پیشرفتهای درخشان علمی- فناوری و موفقیتهای فراوان رسیده است بنابراین این ملت بزرگ را از تحریم نترسانید چرا که وقتی ملتی بیدار شد و توانایی‌های خود را کشف کرد هیچ چیز قادر نخواهد بود او را متوقف کند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای، تهدید و ترساندن را، شیوه قدیمی و همیشگی سلطه گران برای «تضعیف اراده و عزم ملتها و چپاول منابع کشورها» دانستند و افزودند: ترس و تسلیم در برابر دشمن، شیوه ملتها و مسئولان کشورهایی است که قدرت عزم و اراده ملی را درک نکرده‌اند، اما ملت ایران با شکستن طلسم تهدید و ارعاب سلطه گران و با اتکا به تجربیات موفق 27 سال اخیر خود، در مقابل هر تهدیدی مقتدرانه می ایستد و مثل همیشه ثابت می کند که وعده الهی مبنی بر یاری ملتهای مؤمن، آزاده و عدالت خواه، وعده‌ای تخلف ناپذیر است.
ایشان با اشاره به سخنان کسانی که می گویند قدرت دشمن را دستکم نگیرید افزودند: این حرف درستی است و در فرهنگ عمیق ملت ایران نیز مورد تأکید است، اما آیا عاقلانه است که دشمن را دستکم نگیریم اما در مقابل، عظمت و توانایی‌های ملت ایران را نادیده بگیریم.
رهبر انقلاب اسلامی عملیات روانی و شایعه پراکنی اخیر دشمنان را نشانه ضعف و استیصال آنان دانستند و خاطرنشان کردند: دشمنان نظام اسلامی شایعات مختلفی درباره فوت و بیماری درست می کنند تا شاید چند روزی روحیه ملت ایران را تضعیف کنند، اما آنها نمی دانند که در ایران با یک شخص روبرو نیستند بلکه با ملتی روبرو هستند که در پاسخ به توطئه ها و حیله های دشمن روز 22 بهمن در سراسر کشور به خیابانها می آید و با فریادهای پرشور، قدرت و هوشیاری و استقامت خود را در دفاع از اسلام و انقلاب و ایران نشان خواهد داد.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به شایعه حمله امریکا به ایران، تأکید کردند: ملت ایران را با این مسائل نترسانند زیرا مگر تا به حال امریکا به ایران حمله نکرده است ضمن آنکه، دشمنان خوب می دانند که هرگونه تعرض، عکس العمل همه جانبه ملت ایران را نسبت به متعرضان و منافع آنها در همه نقاط جهان به دنبال خواهد داشت.
ایشان در همین زمینه افزودند: معتقدیم هیچ کس، چنین بی عقلی و خطایی نخواهد کرد و کشور و منافع خود را به خطر نخواهد انداخت البته برخی می گویند رئیس جمهور امریکا، اهل محاسبه و در نظر گرفتن عواقب کارهایش نیست، اما اینجور اشخاص را هم می توان سرعقل آورد و تحلیلگران و سیاست سازان امریکایی این را می فهمند که ملت ایران، هیچ تعرضی را بدون پاسخ نخواهد گذاشت.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان، پیشرفتهای سریع علمی و فناوری ایران را نشانه توان درونی این ملت برای اوج گیری علمی برشمردند و افزودند: ملت بزرگ و مؤمن ایران، در پرتو اسلام عزیز همچنان پیگیر اهداف بلندی همچون استقلال – آزادی از قید و سلطه زورگویان – رشد مادی و معنوی – سازندگی و پیشرفت اقتصادی – قدرت دفاع همه جانبه از حیثیت و امنیت کشور و برخورداری از اخلاق اسلامی و فضایل انسانی است و در این راه تاکنون نیز به موفیتهای چشمگیری دست یافته است.
ایشان، همت عمومی و باور به توانایی های ملی را پشتوانه تحقق اهداف ملت خواندند و افزودند: هرکس در هر جا هست با همت بلند و عزم و اراده مستحکم، وظایف خویش را انجام دهد تا حرکت عمومی به سوی آینده درخشان میهن اسلامی شتاب بیشتری گیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنانشان هدف از اذعان رژیم صهیونیستی به داشتن بمب اتم را، ترساندن کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان دانستند و خاطرنشان کردند: ترس موریانه‌ای است که بنای حیات ملت‌ها را از بین می برد و جهان اسلام باید در مقابل این حیله ها، هوشیار باشد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین تعرض صهیونیستها به مسجدالاقصی را فاجعه دانستند و تأکید کردند: جهان اسلام و ملتهای مسلمان باید بیزاری و نفرت خود را از عاملان این حرکت شنیع نشان دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین نوزدهم بهمن ماه را عیدخودباوری و آزادگی نیروی هوایی ارتش خواندند و افزودند: هویت کنونی نیروی هوایی ارتش و استعدادهای جوان این نیرو نشأت گرفته از هویت واقعی نیروی هوایی است که در نوزدهم بهمن 57 بروز یافت.
ایشان با تأکید بر لزوم حفظ این هویت و روحیه «خودباوری و همت و تلاش» خاطرنشان کردند: نیروی هوایی ارتش با دارا بودن استعدادهای جوان و برخوردار از «ایمان و نظم و انضباط» قادر است کارهای بزرگی در راه آرمانهای بلند انقلاب انجام دهد.
رهبر انقلاب اسلامی حضور همه قشرها و صنف های مختلف را در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران از ویژگیهای بارز این انقلاب برشمردند و تأکید کردند: یکی از ابعاد مهم انقلاب اسلامی، ایمان واحد، رهبری واحد و هدف واحد همه قشرهای مردم بود.
حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به وجود منطق، فکر و استدلال در حرکت عظیم ملت ایران در انقلاب اسلامی، افزودند: تبلور عواطف، محبت، عشق و ایمان عمیق دینی در این حرکت بزرگ، وجه متمایز انقلاب اسلامی ایران از دیگر انقلابهای دنیا است و این ایمان دینی، ماده جوشان حرکت انقلاب اسلامی و عامل اصلی استمرار آن در چارچوب اهداف اساسی و خارج نشدن از مسیر اخلاق انسانی است.
فرمانده کل قوا ناتوانی دشمنان در شناخت ایمان واحد و عمیق ملت ایران را علت توطئه ها، جنجال ها و تحرک آنان برضد ملت ایران در طول 27 سال گذشته دانستند و خاطرنشان کردند: بیداری دنیای اسلام یکی دیگر از ابعاد مهم انقلاب اسلامی ایران است.
در آغاز این دیدار امیرسرتیپ خلبان میقانی فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی با بیان گزارشی از روند پیشرفتهای این نیرو، بر آمادگی نیروی هوایی برای دفاع از ارزشهای انقلاب و ایران تأکید کرد.
خبر گزاری فارس
نوشته شده در شنبه 5 11 1387ساعت 8 بعد از ظهر توسط cleverM| (0) نظر|
امام خمینى از ولادت تا رحلت

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده‌اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الله المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد.  امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمى آشـنا و با مفهوم شهادت روبه‌رو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه‌اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـة الله خـوانسـارى ( صاحب زبـدة  التصانیف) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه‌اش (صاحبـه خانم) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت  مردم و کسب مـعارف الهى کـوشیـده‌انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیة الله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیة الله العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آن که سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجا مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالی که بیـش از 5 مـاه ولادت روح الله نمىگذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عُمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـویی‌هایشان بـه مقاومت بـرخاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

بدیـن ترتیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمى آشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه‌اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـة الله خـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه‌اش (صاحبـه خانم) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

هجرت به قـم، تحصیل دروس تکمیلى و تدریس علوم اسلامى

اندکـى پـس از هجرت آیة الله العظمـى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رحـمة الله علیه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـی‌تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول (در علـم معانى و بیان) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیة الله سید محمدتقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیة الله سیـدعـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـة الله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الله علیهـم نام  برد.

اینجانب مجدداً به شما نصیحت می‌کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید و از عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید و عـمـدا و بـدون مـوجب، مـمـلکت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد.

پـس از رحلت آیة الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیجـه رسیـد و آیة الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مىشد. حضرت امام طى سال‌هاى طولانى در حوزه علمیه قـم به  تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال  در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل‌بیت و فـقـه را در عالی‌ترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستیـن بار مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درس‌هاى ولایت فـقیه بازگـو نمود. امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یک‌ـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـن‌هاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه‌ها، و شعارها و هدف‌هـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالی که نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـىکند: مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مىرفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مىپرداختند مىفـرماید: مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـب‌علی‌هـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـودنـد در مـحل ما و اینها مىخـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند، آنجا مىرفـتیــم سنگرها را سرکشـى مىکردیـم کـودتاى رضاخان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غیر قابـل خـدشـه به وسیله انگلیـس‌ها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آن چـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند و دودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید.

در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولت‌هـاى وقت و عـمال انگلیسى از یک سو و دشمـنی‌هاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیة الله العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد و اندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق‌العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه تازه تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.

امـام خمینـى در هـمیـن روز (4 آبـان 1343) بیانیـه‌اى انقلابـى صادر کرد و در آن نـوشـت: دنیا بـدانـد که هر گرفـتارىاى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـىکنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـىدهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد.

زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.

پـس از رحلت آیـة الله العظمى حایرى (10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مىکرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام:

سیدمحمد حجت، سید صدر الدیـن صدر و سیـدمحـمـد تقـى خـوانسارى- رضوان الله علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و به خصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیة الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته‌اى بـود کـه مـىتـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـة الله حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـة الله بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.

امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعیـت حـوزه‌ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه‌هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـة الله مـدرس تکـمیل مىکرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و به خصـوص پـس از روى کار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیدارى حوزه‌هاى عـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه‌ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـىبـاشـد.

امام خمینى در تعقیب هدف‌هاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـة الله مـرتضـى حایـرى تهیـه کرد و بـه آیـة الله بـروجردى(ره) پیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت.

اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـن‌هاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـىیافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـویب کـابیـنـه امیـر اسـدالله علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدف‌هاى دیگر بـود.

حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نیـز اشاره شد پـشتیـبـانى شـاه از رژیـم صهیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایـت‌هاى آمـریـکـا از شـاه بـود. نـفـوذ پیـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـىبخشید. امام خمیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند.

اقـامت اجبارى در تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه‌هاى علمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر و کارساز بـود. تلگراف‌هـا و نامـه‌هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـدالله علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگراف‌هـاى امام خمیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یکـى از ایـن تلگراف‌ها آمده بـود:

اینجانب مجددا به شما نصیحت مىکنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید و از عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید و عـمـدا و بـدون مـوجب، مـمـلکت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد.

بدیـن ترتیـب ماجراى انجـمن‌هاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه‌اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران به ـویژه از آن جهـت بـود کـه طى آن ویـژگی‌هـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. با وجـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـن‌ها، فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دی ماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند.

با پیشنهاد امام خمینى عیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاه تعـبیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود. از سـوى دیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران  مىآمد.

امام خمیـنى در اجـتماع مردم، بىپروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـم پیـمان بـا اسـرائیـل یاد مـىکـرد و مـردم را بـه قیام فرامـىخـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود: امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42) اعلامیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت.

راز تاثیر شگـفت پیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـىرفت را بایـد در هـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه‌اش بـا مـردم جستجـو کـرد.

سال 1342 با تحریـم مراسـم عیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـىورزیـد و امام خـمیـنى بر آگاه کردن مردم و قیـام آنـان در بـرابـر دخـالت‌هاى آمـریکـا و خیـانـت‌هاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـة الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـراف‌هـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه‌ها مطرح شده بود.

حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها، پاسخ تلگـراف آیـة الله العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست. امام خمیـنـى آمده بود که

پیامـى ( بـه تایخ 12 / 2 / 1342) به ـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فیـضیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید و پیمان‌هاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد.

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریک مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه به عمل آورد. امام در وصیتنامه‌اش نـوشـته است: با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مىکنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مىخـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهى‌ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى(13 خرداد 1342شمسى) در مـدرسه فیضیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد.

در همیـن سخنرانى بـود که امام خمیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود: آقا مـن به شما نصیحت مـىکنـم، اى آقاى شـاه! اى جنـاب شاه! مـن به تو نیصحت مىکـنم دسـت بـردار از این کارها، آقا اغـفـال مىکنند تو را. مـن میل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شکر کـنند ... اگر دیکـته مىدهند دسـتت و مىگـویند بخـوان، در اطـرافـش فکـر کـن ... نصیحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بیـن شـاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت مـىگـوید از اسرائیـل حرف نزنیـد ... مگر شاه اسـرائیلـى است؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قیـام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب (سحـرگاه پانزده خـرداد 42) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز، منزل حضرت امـام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آن روز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز و دیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد.

نزدیکترین ندیم همیشگى شاه، تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از به کارگیرى تجربیات و همکارى زبـده‌ترین ماموریـن سیاسى و امـنیـتى آمریکا براى سرکـوب قیام و هـمچنیـن از سراسیمگـى شاه و دربـار و امراى ارتـش و ساواک در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضیح داده است که چگـونه شـاه و ژنـرال‌هـایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مىکردند.

امام خمینـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.

با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـن که هیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه آن را غیر قـانـونـى و فـاقـد صلاحیت مـىداند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـىشـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـىگیرد و جشن‌هاى با شکـوهى در مـدرسه فیـضیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـىشـود . اولیـن سالگـرد قیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه‌هاى جداگانه حـوزه‌هاى علمیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.

امـام خمینـى در هـمیـن روز (4 آبـان 1343) بیانیـه‌اى انقلابـى صادر کرد و در آن نـوشـت: دنیا بـدانـد که هر گرفـتارىاى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـىکنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـىدهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد.

سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمیـنى در قـم را محاصره کـردنـد. شگـفـت آن ـکه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود. حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یک فـرونـد هـواپیـماى نظامى کـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنکارا پـرواز کـرد. عـصـر آن روز سـاواک خـبـر تـبـعیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت کشـور! در روزنـامه‌ها مـنتـشـر سـاخت.

علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراض‌ها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامـه‌ها به سازمان‌هاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه‌اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پـسند زد. اقـامت اجبارى در تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

تبعیـد امـام خمینـى از تـرکیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیة الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشـور عراق اعزام شدند. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظمیـن، سامـرا و کـربلا شتـافت و یک هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.

دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمینى در نجف در شرایطى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـت‌هاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفـت‌ها و کارشکـنی‌ها و زخـم زبان‌هـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویارو بـلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سال‌ها بـه تلخى تمام یاد کرده است. ولى هیچ یـک از ایـن مصـائب و دشـواری‌ها نـتـوانـست او را از مـسیــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.

امام خمینى سلسله درس‌هاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفت‌ها و کارشکنی‌هاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت. حوزه درسى ایشان به عنـوان یکى از برجسته تریـن حوزه‌هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد.

امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه‌ها و پیک‌هایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قیام 15 خـرداد فـرا مىخواند.

امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعید،علیرغـم دشواری‌هاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـکـشیـد، و بـا سخنـرانی‌ها و پیام‌هـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دل‌ها زنـده نگـاه مىداشت.

امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاه‌هاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد.

اوایل سال 1348 اختلافات بیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانیان مقیـم این کشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بـعث بـسیار کوشید تا از دشمـنى امام خمیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد.

چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بی‌شمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مىدانستند. امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه (1350 ـ 1356)

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خـرداد، مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى و مـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمان‌هـاى چـریکـى متلاشـى شـده و شخصیت‌هاى مذهبى و سیاسى مبارز گرفـتار زندان‌هاى رژیم بودند.

شاه در ادامه سیاست‌هاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ رسمـى کشـور را از مـبداء هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغییر داد. امام خمینى در واکنشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى‌پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبداء موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال 1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد.

اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مـردم

امام خمینـى که بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را کـرد. او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام کرد: اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـن‌خـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـن‌هاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند.

شهادت آیة الله حاج آقا مصطفى خمینى در اول آبان 1356 و مراسم پر شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه‌هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمینى در همان زمان به گـونه‌اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله‌اى تـوهیـن آمیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله، بـه قیام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد کـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشیـده شـدند . شاه علیـرغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله‌هاى افروخته شده را خاموش کند. .

او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را به عنــــوان تنها راه باقیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا بـه کـودتاى نظامـى ارزیـابـى مىکرد. هجرت امام خمینى از عراق به پاریس

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیـویـورک تصـمیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـه وسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـد انعکاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران، عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد.

روز 12 مهر، امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گـفـت. دولت کویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن کـشـور جلوگیـرى کـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان (حجة الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند.

و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانیـان در نوفـل لـوشـاتــو(حـومـه پاریـس) مستقـر شـدنـد. مامـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالیـت سیاسـى بـه امام ابلاغ کـردنـد. ایـشـان نیز در واکـنـشــى تنـد تصـریح کـرده بـود که ایـنگونـه محدودیت‌ها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن کـشـور بـه آن کـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد.

امام خمیـنى در دی ماه 57 شـوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى کـابینه بختیار در روز 26 دیـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیچید و مردم در خیابان‌ها به جشـن و پایکـوبى پرداختند.

فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمى مـىکـردنـد و بــر سـر و سینه مـىزدنـد فـضا را عـاشـورایـى کرده بـود. بـاور این کـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید، طاقت‌ها را بـرده بـود. مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزده خــرداد، میـلـون‌هـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشکبار بر پیکر امام نماز گذاردند. 

بازگشت امام خمینى به ایران

اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه کـشور منتشر شد. هر کس که مىشنید اشک شوق فرو مىریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیام‌هـایى به مردم ایران گـفـته بـود مىخـواهد در ایـن روزهای سرنـوشـت سـاز و خطیر در کنار مردمـش باشد. دولت بخـتیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاه‌هاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد. استقبال بـىسـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظیـم و غیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاری‌هاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند.  رحلت امام خمینىوصال یار، فراق یاران

امام خمینى هـدف‌ها و آرمان‌ها و هـر آنچه را که مـىبایــست ابـلاغ کنـد، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدف‌ها به کار گرفته بـود. اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مىکرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده، و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود. سروده‌هاى عارفانه‌اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او، و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش، فـرا مـىرسید. او خـود در وصیتنامه‌اش نـوشـته است: با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مىکنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مىخـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهى‌ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

شگفت آن که امام خمینـى در یکـى از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است اینگونه می‌گوید:

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم . سال‌ها مىگذرد حادثه‌ها مىآید. ساعت 20 / 22 بعد از ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـون‌ها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احیاء کرده بـود. بــه وسیله دوربین مخفـى‌اى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه‌هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دل‌ها برافکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست. لب‌ها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.

در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى در سن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حالی که چندیـن سرم به دست‌هاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مىخـواند و قـرآن تلاوت مـىکرد. در ساعات آخر، طمانینه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـىکـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد. وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد، گـویـى زلزله‌اى عظیـم رخ داده است، بغض‌ها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـون‌هایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد. هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.

مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى، حق داشتـند این چنیـن ضجه کـنند و صحنه‌هایى پدید آورند که در تاریخ نمونه‌اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان کسـى را از دست داده بـودند کـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود، دست شاهان ستمگر و دست‌هاى غارتگران آمریکایى و غربـى را از سرزمینشان کـوتاه کرده بود، اسلام را احیاء کـرده بــود، مسلمیـن را عــزت بـخـشیـده بـــود، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا کـرده بـود، رو در روى همـه قـدرت‌هاى جهـنمـى و شیـطانـى دنیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح کـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت کرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى کرده بـود که در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت که آشکارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه می‌شـد. مردم، رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند.

شایـد کسانـى که قـادر به درک و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد، اگـر حالات مردم را در فیـلم‌هاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاکسپارى پیکر مطهر امام خمینـى مشاهده کنـنـد و خـبر مرگ ده‌ها تـن که در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از کار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیکرهایى که یکـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده، بر روى دسـت‌ها در امـواج جمعیت به سـوى درمانگاه‌ها روانه مىشـدند را در فیلم‌ها و عکس‌ها ببیننـد، در تفسیر ایـن واقعیت‌ها درمانده شوند.

امـا آنـان که عشـق را مـىشنـاسنـد و تجـربـه کـرده‌انـد، مشکلـى نـخواهند داشت. حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب کرده بـودند که:

عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست.روز چهاردهم 1368، مجلس خبرگان رهـبـر تشکیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـة الله خامنه‌اى که دو ساعت و نیـم طـول کشید، بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـة الله خامنه‌اى (رئیـس جمهور وقت) که خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره‌هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیب‌ها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى کرده بود، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد. سال‌ها بـود که غـربی‌ها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشـور که از شکست دادن امـام مایـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مىدادند.

اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلکه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه‌اى وسیع‌‌‌تر از گـذشـته آغاز شده بـود. مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مىمیرد؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 میلون‌ها نفر از مردم تهران و سـوگوارانى که از شهرها و روستاها آمـده بـودند، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع کردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیکر مطهر مـردى که بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزش‌ها و کرامت‌ها را در عصر سیاه ستـم استـوار کرده و در دنیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز کرده بود، وداع کنند.

هیچ اثرى از تشریـفات بـىروح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود. همه چیز، بسیجى و مردمى و عاشقانه بـود. پیـکر پاک و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـون‌ها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مىدرخشید. هر کس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مىکرد و اشک مـىریخت. سـرتاسـر اتـوبان و راه‌هاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود.

پـرچم‌هاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراکـز و ادارات و مـنازل به گـوش مـىرسیـد. شـب کـه فـرا رسیـد هزاران شمع به یاد مشعلـى که امـام افـروخـته است، در بیابـان مصلـى و تپه‌هـاى اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده‌هـاى داغدار گرداگرد شمع‌ها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود.

فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمى مـىکـردنـد و بــر سـر و سینه مـىزدنـد فـضا را عـاشـورایـى کرده بـود. بـاور این کـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید، طاقت‌ها را بـرده بـود. مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزده خــرداد، میـلـون‌هـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشکبار بر پیکر امام نماز گذاردند.

انبـوهى جمعیت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینى به کشـور در 12 بهمـن 1357 و تـکـرار گسـتـرده‌تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیکر امام، از شگفـتی‌هاى تـاریخ اسـت. خـبرگـزاری‌هاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال کننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود که طى دوران 11 سـاله حکومت امام خمینى به واسطه اتحـاد کشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان، مردم ایـران سخـتی‌ها و مشکلات فـراوانـى را تحـمـل کرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـىبـایـست بـه تدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز این چنیـن نشـد. نسل پرورش یـافـته در مکتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان کامـل داشـت که: در جهـان حجـم تحمل زحمـت‌ها و رنج‌ها و فداکاری‌ها و جان نثـاری‌ها و محرومیت‌ها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آن که مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نیافت، طـى اطلاعیه‌هاى مـکرر از رادیـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه‌هایشان بازگردند، مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد. براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود که هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام کـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده‌اند نیز بر جمعیت تشییع کننـده افـزوده خـواهـد شـد، ناگزیر در بعد از ظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد کـه گـوشـه‌هـایـى از این مـراسـم بـه وسیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا کـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر.   
نوشته شده در شنبه 5 11 1387ساعت 8 بعد از ظهر توسط cleverM| (0) نظر|
22بهمن ماه22 بهمن ماه، یکی از روزهای فراموش ناشدنی این مرز و بوم کهن است. روزی که تلاش ها و مجاهدت های ملت بزرگ ایران، در راه شکستن استبداد مطلقه فردی و دست یابی به آرمان های دیرنه خود، یعنی استقلال، آزادی و ابتناء حکومتی برپایه خواست و رأی مردم و همچنین آموزه های تعالی بخش اسلام به نتیجه رسید. از این رو بدون شک، این روز خجسته، عیدی مبارک و روزی تعیین کننده در حیات سیاسی- اجتماعی مردم ایران است. برهمین اساس از همان ابتدای پیروزی انقلاب، گرامی داشت آن، به مثابه بزرگداشت روزی ملی ، مورد توجه تمامی اقشار ملت بوده و همچنان خواهد بود. هرچند در طول این سالیان، برخی گروه ها و جناح ها، خاصه برخی حاکمان کوشیده اند تا این ادای دین ملت شریف ایران را ، نشانه ای بر تأیید برخی دیدگاه ها و رفتارهای خاص خود معرفی کنند اما واقعیت آن است که گرامی داشت پیروزی انقلاب اسلامی بهمن 57 از جانب مردم، پاسداشت آرمان ها و فضایل انسانی و اسلامی، خاطره رهبری خدایی و مردم محور، اتحاد و از خودگذشتگی کم نظیر ملتی بزرگ و تلاش برای برپایی حکومتی مبتنی بر آزادی، عدالت و معنویت است و هیچ نسبتی با حمایت از خائـنان به اهداف و آرمان های اولیه انقلاب و رهبری آن ندارد.
امسال در حالی بیست ونهمین سالگرد پیروزی انقلاب بزرگ داشته می شود که جامعه ما در آستانه برگزاری انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی، است.

نوشته شده در شنبه 5 11 1387ساعت 8 بعد از ظهر توسط cleverM| (0) نظر|

شعور و شعار

از ویژگی‏های نهضت اسلامی، حضور مردمی بود که آگاهانه به دنبال بیان خواسته‏های خود بودند. شعارهای ملت که در سراسر کشور از مضمون یکسانی برخوردار بود، نشان دهنده شعور و آگاهی انسان‏هایی است که برای خدا به پا خاسته بودند. خبرنگار روزنامه لوموند در گزارشی که پس از فاجعه هفده شهریور تهیه و منتشر کرد، تأکید می‏کند که تظاهرکنندگان توضیح می‏دادند هیچ چیز بدون امام خمینی رحمه‏الله قابل قبول نیست و در شعارهای خویش نیز بر این نکته تصریح می‏کردند که «یا مرگ یا خمینی» و «ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست.» هدف بعدی شعارها، شاه بود که افزون بر فریاد «مرگ بر شاه»، شعارهایی چون «پنجاه سال حکومت، پنجاه سال خیانت» سر داده می‏شد

قیام اسلامی و حکومت نظامی

انقلاب اسلامی، حرکتی بود که از یک‏سو، پایان بخشیدن به حکومت طاغوتی و حاکمیت طاغوتیان را در پی داشت و از سوی دیگر، به جای‏گزینی حکومت دینی و نظامی مبتنی بر ارزش‏های مذهبی می‏اندیشید. در این میان، رژیم پهلوی که برای خاموش کردن شعله‏های قیام به هر وسیله‏ای دست می‏زد، به عنوان یکی از مهم‏ترین راه‏کارها، به برقراری حکومت نظامی روی آورد. در نخستین اطلاعیه فرماندار نظامی تهران که در سحرگاه هفده شهریور منتشر شد، آمده بود که به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم، از ساعت شش صبح روز جمعه هفده شهریور ماه، مقررات حکومت نظامی برقرار می‏شود و هرگونه اجتماعی از دو نفر به بالا ممنوع است.شاه و جمعه سیاهحکومت شاهنشاهی، نظام نامشروعی بود که بیش از آنکه به منافع ملت بیندیشد، به خود می‏اندیشید. طبیعی است چنین حکومتی وقتی با اعتراض‏های فراگیر مردی روبه‏رو شود، متزلزل می‏گردد. چنین وضعیتی با آغاز جنبش انقلاب اسلامی، گریبان‏گیر رژیم پهلوی شده بود و حادثه هفده شهریور، بر سرعت فروپاشی آن افزود. بدیهی است در این میان، شاه قَدَر قدرت نیز چنان در سراشیبی سقوط قرار گیرد که حتی از دید خبرنگاران خارجی پنهان نماند. خبرنگار مجله اکونومیست در گزارش خود، شاه را این‏گونه توصیف می‏کند: «شاه مردی است با نقایص و نقاط ضعف بسیار. دو هفته تمام است که تخت سلطنت او به لرزه درآمده است».خود شاه یک هفته بعد از هفده شهریور، در مصاحبه با خبرنگار مجله نیوزویک گفته بود: «فکر می‏کنم هفته پیش در موقعیت سختی قرار داشتیم و سقوط، خیلی نزدیک بود. مردم، کوچک‏ترین توجهی به اخطارهای دولت نداشتند و این حقیقت را باید اعتراف کرد که آنها می‏توانستند هر چیزی را که بخواهند، به دست آورند

آغاز انقلاب واقعی

انقلاب اسلامی که با هدایت رهبران دینی آغاز شد، با حمایت مردم و جامعه اسلامی ادامه یافت. در خرداد سال 1341 پایه‏گذاری شد و در دی ماه سال 1356 اوج گرفت، ولی در شهریور سال 1357 به انقلاب اسلامی در ایران رسمیت بخشید. مشاور ارشد شورای امنیت ملی امریکا در این باره می‏نویسد: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگ‏بار بود که کشمکش‏های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورش‏های پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»

دولت امریکا، دشمن ایرانیان

فردای حادثه خونین هفده شهریور، سخن‏گوی وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد: «بی‏تردید نظم باید در ایران مستقر شود. ما اعتقاد داریم که دولت ایران می‏تواند اوضاع را تحت کنترل درآورد.» وی چونان کبکی سر به زیر برف فرو برده و ادامه داد: «وزارت خارجه امریکا، هنوز دلیل روشنی برای بروز آشوب‏های اخیر در ایران در دست ندارد.»

از دید یک سلطنت‏طلب

حوادث گوناگون و اثرگذاری که در فاصله آغاز نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب پدید آمد، چنان فراوان و از نظر کیفی متنوع بود که نه تنها در میان مردم مؤثر بود و آنان را در ادامه راه تشویق می‏کرد، بلکه حامیان رژیم شاهنشاهی را نیز به اعتراف وادار کرده بود. در کتاب فراز و فرود دودمان پهلوی به قلم یکی از درباریان چنین آمده است: نقطه عطف نهایی و رویداد سرنوشت‏ساز در جمعه سیاه به وقوع پیوست و این هنگامی بود که تظاهرکنندگان در میدان ژاله اجتماع کرده بودند. آنها شعار مرگ بر شاه می‏دادند و فریاد می‏زدند که در یک کشور اسلامی، سلطنت، نهادی بیهوده و غیرلازم است. آنها دستور مقام‏های حکومت نظامی را نادیده گرفتند و از پراکنده شدن خودداری کردند. واحدهای ارتش که در میدان حضور داشتند، به روی مردم تیراندازی کردند و شمار بزرگی از آنها به خاک افتادند. »

آغاز یک پایان

خاندان پهلوی بیش از نیم قرن در ایران و بر ایرانی حکومت کردند، ولی از همان روز نخست نیز به علت سیاست‏های ضددینی و ارزش‏زدایی که داشتند، مورد تنفر جامعه دینی ایران قرار گرفتند. با این حال، حکومت آنها با زور سرنیزه و تبعید و تهدید ادامه یافت. آغاز نهضت اسلامی امام خمینی رحمه‏الله ، نوید فروپاشی این نظام بود و حادثه هفده شهریور بر سرعت آن افزود. حتی کاخ‏نشینان نیز این مسئله را پذیرفته بودند. به گفته یکی از آنها، شکی باقی نیست که حادثه میدان ژاله، خشن‏ترین و خونین‏ترین رویداد آن دوره بود و مهم‏ترین خطری نیز به شمار می‏رفت که تا آن زمان بقای رژیم را مورد تهدید قرار داده بود. آیت‏الله خمینی، مردم را در بخش دولتی و خصوصی به اعتصاب و دست کشیدن از کار دعوت کرد. از این هنگام به بعد بود که کارگران، کارمندان و بازاریان به تدریج به صف مخالفان پیوستند. مساجد به کانون‏های گردهمایی تبدیل گردید. تظاهرات، راه‏پیمایی‏ها و فعالیت‏های دیگر از سوی روحانیان برنامه‏ریزی می‏شد و تحت نظارت قرار می‏گرفت. در این هنگام دیگر چپ و راست و نیروهای میانه‏رو همه زیر لوای آیت‏الله خمینی حرکت می‏کردند.

شاهپور بختیار و هفده شهریور

جنبش اسلامی ملت ایران در مسیر طولانی خود، حوادث گوناگون، رویدادهای متنوع و جلوه‏های ویژه‏ای از مواضع بزرگان دینی و غیردینی را مشاهده کرد. در این میان، تنها رهبران روحانی و علمای دین‏مدار بودند که در اعلام دیدگاه‏های اسلامی و مردمی، بی‏قرار و در پافشاری بر مواضع دینی استوار بودند. از نکته‏های شگفت تاریخ انقلاب، تغییر مواضع برخی عناصر سست‏باور در همراهی با مردم و حمایت از رژیم منفور پهلوی است. برای مثال، شاهپور بختیار از کسانی بود که تا اواخر حکومت پهلوی، مدعی رهبری ملی و مبارزه با شاه بود. وی که هماره به عنوان یکی از رهبران جبهه ملی سخن می‏گفت، پس از فاجعه هفده شهریور، در مصاحبه با لوموند اعلام کرد: «به جایی رسیده‏ایم که دیگر بازگشت امکان ندارد. آشتی با این رژیم دیگر امکان‏پذیر نیست. آنهایی که تمایل به آشتی دارند، باید بدانند که با این حمام خون، دیگر آشتی امکان ندارد. رژیم توفیق خود برای از بین بردن شکاف با مخالفان را از دست داده است.» چهار ماه بعد، همین مبارز آشتی‏ناپذیر، نخست وزیری رژیم پهلوی را در آخرین روزهای حیاتش برعهده گرفت.

از نگاه هفته‏نامه گاردین

بی‏تردید، حادثه‏ای که در اواسط شهریورماه سال 1357 رخ داد، چنان غم‏انگیز و نامنتظره بود که بیگانگان نیز از توصیف آن بازماندند. خبرنگار هفته‏نامه گاردین در گزارش خود، به تشریح این حادثه پرداخته است. به نظر وی، فاجعه، درست در ساعت نه و بیست دقیقه روز جمعه در میدان ژاله اتفاق افتاد. سربازان به سوی جمعیتی در حدود پنج هزار نفر زن و مرد که به رژیم شاه معترض بودند، تیراندازی کردند. برای رژیم ایران این بخت بزرگی است که تظاهرکنندگان، مسلح نیستند. در آن روز هم تظاهرکنندگان بر روی آسفالت خیابان با آرامش بسیار نشسته بودند. این مجله در ادامه گزارش خود، این سخن را مطرح می‏کند که شاه دوباره به گلوله متوسل شد؛ چون راه دیگری نمی‏شناسد.
منبع : پایگاه حوزه شهید آوینی                                                

 (16شهریور)

روحانیون‌ تهران‌ که‌ برگزاری‌ راهپیمایی‌ 13 شهریور (عیدفطر) را تجربه‌ موفقی‌ ارزیابی‌ کردند، تصمیم‌ گرفتند بار دیگر در مقابل‌ حکومت‌شریف‌امامی‌ و به‌ منظور برائت‌ از وی‌، مانور قدرتی‌ را به‌ اجرا درآورند. به‌ گفته‌ شهیدمحلاتی‌، بعد از راهپیمایی‌ عید فطر به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ «این‌ کار باید با نظم‌ و ترتیبی‌ادامه‌ یابد، جلسه‌ای‌ گرفتیم‌ و از صبح‌ تا غروب‌ دور هم‌ بودیم‌ و تصمیم‌ گرفتیم‌ که‌ روزپنج‌شنبه‌ (16 شهریور) راهپیمایی‌ بکنیم‌.» آیت‌الله بهشتی‌ در جامعه‌ روحانیت‌استدلال‌ کرد که‌ بعد از راهپیمایی‌ عید فطر «حالا که‌ مردم‌ آمدند نباید در این‌ حرکت‌مردمی‌ فترت‌ ایجاد شود، لذا از مردم‌ به‌ راهپیمایی‌ دعوت‌ شد.»با این‌ حال‌، جامعه‌ روحانیت‌ و مراجع‌ و علما در این‌ تصمیم‌گیری‌ به‌ شدت‌ دچاراختلاف‌ نظر شدند. جامعه‌ روحانیت‌ تهران‌ دو دسته‌ شدند: عده‌ای‌ اعلام‌ کردند که‌ روز 16 شهریور عزای‌ عمومی‌ و راهپیمایی‌ در سرتاسر کشور است‌ و عده‌ای‌ نیز با صدوراطلاعیه‌ای‌ اعلام‌ کردند فقط‌ عزای‌ عمومی‌ است‌ و به‌ خاطر ندادن‌ بهانه‌ دست‌ دشمن‌ از راهپیمایی‌ خودداری‌ می‌کنیم‌. آیت‌الله شریعتمداری‌ نیز برای‌ جلوگیری‌ از عزای‌عمومی‌ دست‌ به‌ کار شد، به‌ گزارش‌ ساواک‌ فردی‌ به‌ نام‌ مجتبی‌ اراکی‌ با آیت‌الله نجفی‌ وآیت‌الله گلپایگانی‌ تماس‌ گرفت‌، آنها «متفقاً عدم‌ اطلاع‌ خود را در مورد تعطیل‌ بودن‌ روز مذکور به‌ آگاهی‌ مجتبی‌ اراکی‌ رساندند. متعاقباً آیت‌الله شریعتمداری‌ بدون‌ مشورت‌ با سایر آیات‌ مطلبی‌ جهت‌ درج‌ در جراید کشور تهیه‌ و از طریق‌ رادیو و تلویزیون‌ هم‌ خبرمذکور پخش‌ گردید.»روزنامه‌ها از قول‌ سخنگوی‌ آیات‌ عظام‌ شریعتمداری‌ و گلپایگانی‌ و نجفی‌ مرعشی ‌شایعه‌ی‌ تعطیل‌ فردا را تکذیب‌ کردند. سخنگوی‌ علامه‌ یحیی‌ نوری‌ نیز اعلام‌ کرد: «هیچ‌ گونه‌ نوشته‌ و اعلامیه‌ی‌ خاصی‌ از جانب‌ ایشان‌ در مورد تعطیل‌ فردا صادر نشده‌ وآنچه‌ به‌ امضای‌ ایشان‌ نشر یافته‌ تکذیب‌ می‌شود. البته‌ برگزاری‌ عزای‌ عمومی‌ یا تعطیل‌به‌ اراده‌ی‌ مردم‌ بستگی‌ دارد.»بنابر گزارش‌ ساواک‌، تظاهرات‌ این‌ روز از منطقه‌ی‌ قیطریه‌، ونک‌، پهلوی‌ (ولی‌عصر)ژاله‌ و مناطق‌ جنوب‌ شهر شروع‌ شد و جمعیت‌ها در شاهرضا (انقلاب‌) و آیزنهاور(آزادی‌) به‌ هم‌ پیوستند و ساعت‌ 30/18 به‌ میدان‌ شهیاد (آزادی‌) رسیدندجامعه‌ اصناف‌ نیز با صدور اطلاعیه‌ای‌ اعلام‌ کردند: «به‌ منظور بیان‌ عدم‌ اعتماد ملی‌به‌ دولت‌ کنونی‌... و به‌ پشتیبانی‌ از تصمیم‌ روحانیون‌ و علمای‌ آگاه‌ تهران‌، پنج‌شنبه‌ 16شهریور را روز تعطیل‌ و عزای‌ عمومی‌ اعلام‌ می‌کنیم‌» و جبهه‌ ملی‌ نیز در حمایت‌ ازتصمیم‌ «جامعه‌ روحانیت‌ تهران‌» اطلاعیه‌ای‌ صادر کرد.با فرا رسیدن‌ سحرگاه‌ روز 16 شهریور سیل‌ جمعیت‌ از گوشه‌ گوشه‌ی‌ تهران‌ جاری‌شد. به‌ گزارش‌ کیهان‌، تهران‌ یک‌پارچه‌ تعطیل‌ و تظاهرات‌ بود. صدها هزار تظاهرکننده‌در خیابان‌های‌ تهران‌ راهپیمایی‌ کردند. راهپیمایان‌ برای‌ سربازان‌ دست‌ تکان‌ می‌دادند وگل‌ پرتاب‌ می‌کردند. ناظران‌ این‌ راهپیمایی‌ را تا یک‌ میلیون‌ نفر تخمین‌ زدند. طول‌صف‌های‌ راهپیمایان‌ به‌ چند کیلومتر می‌رسید. در این‌ راهپیمایی‌ زنان‌ با چادر سیاه‌ جلوجمعیت‌ در حرکت‌ بودند و موتورسواران‌ با فاصله‌ 100 و 200 متری‌ جلوتر از همه‌حرکت‌ می‌کردند تا هم‌ راه‌ را باز کنند و هم‌ به‌ راهپیمایان‌ آب‌ و غذا برساندند. در این‌تظاهرات‌ رهبران‌ جبهه‌ ملی‌ نیز شرکت‌ کردند. روزنامه‌ اطلاعات‌ گزارش‌ داد: جمعیت‌راهپیمایی‌ در پایان‌ به‌ صدها هزار نفر رسید. مردم‌ بر سر راهپیمایان‌ گلاب‌ می‌ریختند.ابتدا مأموران‌ کوشش‌ کردند که‌ جلو راهپیمایی‌ را بگیرند.، امّا بعد راه‌ را باز کردند و به‌دنبال‌ جمعیت‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی‌ جمعیت‌حرکت‌ می‌کردند. در زیر پل‌ سیدخندان‌ یک‌ شعار کمونیستی‌ بر روی‌ پارچه‌ علم‌ شد که‌بلافاصله‌ مردم‌ آن‌ را پایین‌ کشیدند. کامیون‌های‌ میوه‌ که‌ هر لحظه‌ خالی‌ و پر می‌شدندجمعیت‌ را همراهی‌ می‌کردند. این‌ خبرها تا نزدیکی‌ ظهر برای‌ چاپ‌ در روزنامه‌های‌عصر تهیه‌ شده‌ و به‌ دلیل‌ اخبار 17 شهریور روزنامه‌ها نتوانستند اخبار عصر را منتشرنمایند. شهید محلاتی‌ که‌ در آن‌ روز از طرف‌ جامعه‌ روحانیت‌ مسئول‌ ستاد برگزاری‌راهپیمایی‌ بوده‌ است‌، چنین‌ گزارش‌ می‌کند: ارتش‌ با وسائل‌ زرهی‌ در سراسر خیابان‌انقلاب‌ فعلی‌ مستقر شده‌ بود. با این‌ حال‌ «ملت‌ از شمیران‌ حرکت‌ کردند به‌ طرف‌ پایین‌.ما رابط‌ داشتیم‌ که‌ مرتب‌ به‌ ما خبر می‌دادند.» هنگام‌ ظهر آیت‌الله بهشتی‌ در خیابان‌انقلاب‌ نزدیک‌ پیچ‌شمیران‌ به‌ نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف‌ حدود چهارراه‌ قصراست‌. بعد از نماز، جمعیت‌ را به‌ طرف‌ میدان‌ شهیاد (آزادی‌) حرکت‌ دادیم‌. «شعارها راکنترل‌ می‌کردیم‌. شعارها از جلو» تعیین‌ می‌شد. عصر به‌ میدان‌ آزادی‌ رسیدیم‌ قرار شدآیت‌الله بهشتی‌ برای‌ جمعیت‌ صحبت‌ نماید. و آقای‌ ناطق‌نوری‌ که‌ لباسش‌ را عوض‌ کرده‌بود و لباس‌ شخصی‌ پوشیده‌ بود، قطعنامه‌ را بخواند. به‌ روایت‌ آقای‌ ناطق‌نوری‌، نزدیک‌ به‌ غروب‌ بود که‌ جمعیت‌ به‌ میدان‌ آزادی‌ رسید. کامیون‌های‌ ارتشی‌ داخل‌ میدان‌آزادی‌ استقرار یافته‌ بودند، مردم‌ خصوصاً خانم‌ها با شعارهای‌ خود سربازان‌ ودرجه‌داران‌ را منقلب‌ کردند و آنها را به‌ گریه‌ انداخته‌ بودند. آیت‌الله بهشتی‌ تصمیم‌ گرفت‌برای‌ جمعیت‌ سخنرانی‌ کند از او دعوت‌ کردند روی‌ یک‌ اتومبیل‌ پارک‌ شده‌ برود، وی‌این‌ اقدام‌ را بدون‌ اجازه‌ی‌ صاحبش‌ غاصبانه‌ شمرد و امتناع‌ کرد. بشکه‌ای‌ را پیدا کردند وایشان‌ روی‌ آن‌ ایستاد و سخنرانی‌ کرد.این‌ راهپیمایی‌ یکی‌ از نقاط‌ عطف‌ تاریخ‌ انقلاب‌ شد تا جایی‌ که‌ فریدون‌ هویدامی‌نویسد: «به‌ نظر من‌ این‌ راهپیمایی‌ که‌ به‌ صورت‌ عظیمی‌ برگزار شد... بنابر گزارش‌ ساواک‌، تظاهرات‌ این‌ روز از منطقه‌ی‌ قیطریه‌، ونک‌، پهلوی‌ (ولی‌عصر)ژاله‌ و مناطق‌ جنوب‌ شهر شروع‌ شد و جمعیت‌ها در شاهرضا (انقلاب‌) و آیزنهاور(آزادی‌) به‌ هم‌ پیوستند و ساعت‌ 30/18 به‌ میدان‌ شهیاد (آزادی‌) رسیدند. شعارتظاهرکنندگان‌ عبارت‌ بود از:برادر ارتشی‌ چرا برادر کشی‌؟ رهبر ما خمینی‌ است‌ـ مابت‌شکنیم‌ شیشه‌شکن‌ نیستیم‌ـ ارتش‌ تو بی‌گناهی‌، فرماندهت‌ جلاد است‌ـ درود برخمینی‌ـ نصر من‌الله و فتح‌ قریب‌ـ ما تابع‌ قرآنیم‌، سلطنت‌ نمی‌خواهیم‌ـ درود بر خمینی‌بت‌شکن‌ـ ارتش‌ برادر ما، خمینی‌ رهبر ماـ شما به‌ ما گلوله‌، ما به‌ شما گل‌ می‌دهیم‌ـ پلیس‌تو بی‌گناهی‌، آلت‌ دست‌ شاهی‌ـ ای‌ بی‌شرف‌ حیا کن‌ سلطنت‌ را رها کن‌ـ مرگ‌ بر رژیم‌شاه‌ـ مرگ‌ بر سلسله‌ی‌ پهلوی‌ـ فلسطین‌ پیروز است‌، اسرائیل‌ ناطق‌نوری‌ هم‌ چون‌ تحت‌ تعقیب‌ بود بالباس‌ شخصی‌ و عینک‌ دودی‌ قطعنامه‌ را قرائت‌ کرد.مطابق‌ گزارش‌ ساواک‌ قطعنامه‌ به‌ این‌ شرح‌ بوده‌ است‌: کلیه‌ی‌ زندانیان‌ سیاسی‌ آزاد باید گردند2ـ نهضت‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌ تا پیروزی‌ ادامه‌ دارد.3ـ باید حکومت‌ اسلامی‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌ تشکیل‌ گردد.4ـ تمام‌ اقلیت‌های‌ مذهبی‌ تحت‌ حمایت‌ حکومت‌ اسلامی‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی و از احترام‌ برخوردار خواهند بود.5ـ بیگانگان‌ از کشور اخراج‌ باید گردند.6ـ شاه‌ عامل‌ استبداد است‌ و باید حکومت‌ شاهنشاهی‌ برچیده‌ شود.7ـ دانشگاه‌ها باید اصلاح‌ گردند.8ـ ما بت‌شکن‌ هستیم‌ نه‌ شیشه‌شکن‌. کسانی‌ که‌ شیشه‌ می‌شکنند از ما نیستند.9ـ تصمیمات‌ ما در مورد اعتصابات‌ و تعطیلات‌ از طریق‌ مساجد و اعلامیه‌ها به‌اطلاع‌ مردم‌ می‌رسد نه‌ از طریق‌ روزنامه‌های‌ وابسته‌ به‌ استبداد.نابود است‌ـ اریتره‌،فلسطین‌ـ برای‌ حفظ‌ قرآن‌، ارتش‌ به‌ ما بپیوندـ ارتش‌ برادر ما، خمینی‌ رهبر ماـ آمریکا ازایران‌ بیرون‌ شوـ مرگ‌ بر خون‌خوارگی‌ شرق و غرب‌.شعارهای‌ پلاکاردها نیز عبارت‌ بوده‌اند از: مقدس‌ باد اتحاد بین‌ نیروهای‌ مسلح‌ وملت‌ ستمدیده‌ـ رهبر ما خمینی‌ است‌ـ کشور ما اسلامی‌ است‌، حکومت‌ ما اسلامی‌است‌ـ آشتی‌ هرگزـ ای‌ بی‌شرف‌ حیا کن‌، سلطنت‌ را رها کن‌ـ رهبرا ما قصاص‌ خون‌ شهدارا از رژیم‌ خواهیم‌ گرفت‌ـ ما به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌ تا سرنگونی‌ رژیم‌ به‌ مبارزه‌ ادامه‌خواهیم‌ دادـ درود ملت‌ ایران‌ به‌ دکتر شریعتی‌ـ زندانی‌ بودن‌ بهتر از این‌ آزادی‌ است‌ـسازمان‌ امنیت‌ منحل‌ باید گردد.طبق‌ این‌ گزارش‌ مردم‌ تابلوهای‌ خیابان‌ شاهرضا را محو و روی‌ آن‌ نوشتند «خیابان‌خمینی‌». هم‌چنین‌ مردم‌ در مقابل‌ دانشگاه‌ صنعتی‌ شریف‌ شعار می‌دادند«دانشگاه‌ خمینی‌» و تابلوهای‌ خیابان‌ آیزنهاور را به‌ خیابان‌ «شریعتی‌ و خمینی‌» تبدیل‌کردند.طبق‌ این‌ گزارش‌ مردم‌ «در خیابان‌ آیزنهاور مرتباً اعلام‌ می‌کردند که‌ جمعیت‌ فرداصبح‌ در خیابان‌ شهداـ نامی‌ که‌ تظاهرکنندگان‌ به‌ خیابان‌ ژاله‌ داده‌ـ اجتماع‌ کنید.»آیت‌الله بهشتی‌ در پایان‌ سخنرانی‌ اعلام‌ کرد که‌ «جامعه‌ روحانیت‌ فردا برنامه‌ندارد»دقیقاً از آن‌ به‌ بعد بود که‌ آیت‌الله خمینی‌ به‌ عنوان‌ رهبر منحصر به‌ فرد و بلامنازع‌حرکتی‌ که‌ از 9 ماه‌ قبل‌ آغاز گردیده‌ بود شناخته‌ شد.» بنا به‌ گزارش‌ کیهان‌ شهرهای‌ قم‌، آمل‌، کرج‌، گرگان‌، اهواز، کازرون‌، شهرری‌، قزوین‌،زنجان‌، همدان‌، خرم‌آباد، کاشان‌، شیراز، کرمان‌، مشهد، تبریز، اصفهان‌، اردبیل‌، مهاباد،بهبهان‌، خمین‌، شاهرود، اراک‌ و دزفول‌ با تظاهرات‌، راهپیمایی‌ و تعطیل‌ عمومی‌ به‌ ندای‌جامعه‌ روحانیت‌ تهران‌ پاسخ‌ مثبت‌ دادند.آیت‌الله گلپایگانی‌ و نجفی‌ که‌ از اعلامیه‌ی‌ تهیه‌ شده‌ توسط‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ وسوءاستفاده‌ دولت‌ ناراحت‌ شده‌ بودند، آن‌ را تکذیب‌ کردند. آیت‌الله نجفی‌ اعلام‌ نمودکه‌ «درباره‌ی‌ تعطیل‌ روز پنج‌شنبه‌ اعلامیه‌ای‌ صادر نکرده‌اند و مطالبی‌ که‌ از قول‌ ایشان‌ درمطبوعات‌ و رادیو در این‌ زمینه‌ درج‌ و یا گفته‌ شده‌ است‌ حقیقت‌ ندارد.»این‌ راهپیمایی‌ یکی‌ از نقاط‌ عطف‌ تاریخ‌ انقلاب‌ شد تا جایی‌ که‌ فریدون‌ هویدامی‌نویسد: «به‌ نظر من‌ این‌ راهپیمایی‌ که‌ به‌ صورت‌ عظیمی‌ برگزار شد... ضمن‌ آن‌ آشکارشد که‌ [آیت‌الله] خمینی‌ در عرض‌ دو ماه‌ ژوئیه‌ و اوت‌ (تیر و مرداد) به‌ خوبی‌ توانسته‌رهبری‌ خود را تثبیت‌ کند و نشان‌ دهد که‌ قدرت‌ او در تبعید به‌ مراتب‌» از دیگران‌ بیشتراست‌ و «دقیقاً از آن‌ به‌ بعد بود که‌ آیت‌الله خمینی‌ به‌ عنوان‌ رهبر منحصر به‌ فرد و بلامنازع‌حرکتی‌ که‌ از 9 ماه‌ قبل‌ آغاز گردیده‌ بود شناخته‌ شد.» گرچه‌ توده‌های‌ مسلمان‌ ایران‌ ازسال‌ 1341 آیت‌الله خمینی‌ را به‌ عنوان‌ رهبر خودشان‌ شناخته‌ بودند، ولی‌ اعتراف‌دشمن‌ نشانه‌ی‌ عظمت‌ و رهبری‌ بی‌چون‌ و چرای‌ امام‌ خمینی‌ در این‌ مقطع‌ تاریخی‌ بود.

منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی 

پس لرزه های جمعه خونین

1- تردید و تزلزل در اراده سیاسی رژیم

به دنبال کشتار17 شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت‏سخت‏به تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوه‏های مرسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکست‏خورده بود. اجرای حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهت‏برقراری امنیت و آرامش تلقی می‏شد، نتیجه عکس بخشید. انتشار جزئیات رقت‏انگیز مشی توسل به خشونت، نفرت و انزجار ملی علیه حکومت را هرچه بیشتر برانگیخت و بحران و تنش را تا بالاترین حد ممکن افزایش داد و برتردید و دودلی شاه و ناکارآمدی سیاستهای دولت مهر تایید زد. درست از همین هنگام برخی از چهره‏های سیاسی شاخص رژیم با ارزیابی وضعیت کشور از تریبونهای رسمی به انتقاد از عملکرد دولت و مواضع رژیم در برابر انقلابیون پرداختند. این شخصیتها که از درون مجلس، احزاب و سازمانهای دولتی سربرآوردند، آشکارا خواستار استیضاح نخست‏وزیر و برکناری دیگر مقامهای مسئول و سرکوبگر مردم و بازنگری در سیاست های داخلی کشور شدند.چند روز پس از واقعه‏17 شهریور هنگامی که شریف امامی برای اخذ رای اعتماد به مجلس می‏رفت، دست کم‏9 تن از نمایندگان فریادزنان صلاحیت‏شریف امامی را زیر سؤال بردند. اندکی بعد محسن پزشک پور، رهبر حزب پان ایرانیست، در حالی‏که به نشانه تاسف بر سر خود می‏کوفت، شریف امامی را مخاطب قرار داد که:تو نمی‏توانی به عنوان نخست وزیر مجلس را مخاطب قرار دهی، دست های تو به خون هموطنانت آغشته است تو در مدت کوتاهی تعداد بی‏شماری را کشته‏ای.سرانجام وی و نمایندگان هوادار او مجلس را ترک گفتند.اگر چه شریف امامی بار دیگر از مجلس دولتی رای اعتماد گرفت، اما تا پایان دوره نخست وزیری خود، عملکرد دولت وی بویژه در حادثه‏17 شهریور مورد انتقاد قرار گرفت و بازداشت و مجازات عاملان آن در خواست گردید. شریف امامی این حادثه را به مارکسیست ها نسبت داد و آنها را عامل اصلی خشونتهای اخیر در کشور دانست. او بار دیگر تعدادی از سران رژیم را بازداشت کرد و همه فعالیت های سیاسی را آزاد اعلام کرد. حزب رستاخیز را منحل ساخت و بازگشت همه کسانی را که به قانون اساسی اعتقاد دارند به کشور بلامانع اعلام کرد و با سنجابی و آیت‏الله شریعتمداری مشورت کرد؛ اما همه این تدابیر، نتوانست او را از مهلکه‏ای که در آن دست و پا می‏زد نجات دهد. زیرا اعتماد به وی از بین رفته بود و امام به عنوان رهبر مخالفین از پاریس، که به عنوان یک پایگاه بین‏المللی بود، سرنگونی رژیم سلطنت و استقرار نظام جمهوری اسلامی را خواستار گردید.شاه که اکنون در وضعیت‏بغرنجی قرار گرفته بود، در مصاحبه با خبرنگار نیوزویک در تحلیلی از رویدادهای پس از ماه رمضان اظهار داشت:هفته پیش ... در موقعیت دشواری قرار داشتم و سقوط خیلی نزدیک بود... این حقیقت را باید اعتراف کرد که مردم می‏توانستند هر چیز را که بخواهند به دست آورند. شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به وضع آشفته و انقلابی کشور، با صاحبنظران امور ایران و کارشناسان داخلی مشورت می‏کرد. جمع‏بندی و حاصل این گفتگوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه این نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفاده‏های کلان مادی نهفته است و اگر پرونده‏های اختلاس ها و فسادها بسرعت‏بررسی شده و نتیجه به اطلاع عموم برسد نگرانی ها و گرفتاری های موجود برطرف خواهد شد.  اما غافل از آن که روشدن پرونده‏های چپاولگری، نیروهای مخالف را به گستردگی و عمق فساد داخلی آشنا و هرچه بیشتر بر حجم و دامنه اعتراضات می‏افزود.یکی دیگر از تدابیر هراس‏انگیز رژیم به منظور مقابله با توسعه انقلاب طرح تسلیح هواداران شاه در میان عشایر بود که با این هدف صورت می‏گرفت که ایلات یادشده به تظاهرات مردم شهرها حمله نموده، آنها را در هم کوبند.  به هر حال این سیاست های ضد و نقیض که رژیم را سخت‏سردرگم ساخته بود سرانجام به پیام شفاهی برژینسکی از طریق اردشیر زاهدی، سفیر ایران در امریکا، شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.  

2- تاثیر واقعه‏17 شهریور در مشی مبارزه و خواستهای سیاسی‏مخالفان (اپوزیسیون)

17 شهریور جدایی و شکاف میان حکومت و ملت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. دریایی از نفرت و خون میان رژیم و مردم پدیدار گشت که استمرار حکومت پهلوی را در هر شکل و قالبی اساسا از دید مخالفان ناممکن ساخت. در نتیجه مشی مبارزه مسالمت‏آمیز در چهارچوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه بشدت زیر سؤال رفت و دگرگون شد. روحیه تندروی و افراطگرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فراگیر شد و اضمحلال و انهدام رژیم به شکلی قهرآمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.بدین‏ترتیب واقعه‏17 شهریور به اعتبار میانه‏روها و هواداران اندیشه اعاده مشروطیت ‏سلطنتی به نحو اجتناب‏ناپذیری آسیب وارد کرد. زیرا دولت آشتی ملی بیش از دو هفته نتوانسته بود به وعده‏های خود وفادار مانده و در17 شهریور نقاب دروغین از چهره خود برافکند. توجیه‏ناپذیری این رویداد، راه مسالمت میان شاه و مخالفان را برای همیشه بست. لذا هنگامی که امکان و یا انتظار یافتن یک راه حل سیاسی با رژیم به سر رسید، انقلاب در مسیر تازه‏ای افتاد و شتاب و تحرک بیشتری گرفت. از این دیدگاه رویداد17 شهریور باعث انسجام فکری و اتحاد عملی مخالفان شد و همگان به این نتیجه رسیدند که تنها یک راه برای نجات جامعه ایران باقی مانده است و آن خروج شاه و سقوط رژیم او و استقرار یک نظام مطلوب است. از همین زمان بتدریج جمع فراوانی از روشنفکران مخالف شاه که سالها در خارج از کشور زندگی می‏کردند، بدون واهمه از بازداشت‏به کشور بازگشتند تا سهمی از پیروزی را به خود اختصاص داده و در فرایند شکل‏گیری نظام سیاسی آینده تاثیر جدی داشته باشند. طبیعتا بسیاری از آنان متاثر از ایدئولوژی های سوسیالیستی، لیبرالیستی یا ملی‏گرایی بودند اما خواست و اراده ملی و مذهبی مبارزان، تحت رهبری امام خمینی(س) سرانجام جمهوری اسلامی را به عنوان یک بدیل خدشه‏ناپذیر جانشین سایر الگوها نمود.

3- حکومت نظامی و تزلزل ارتش

حوادث‏17 شهریور و ادامه حکومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدانها و چهارراهها و مراکز مهم شهر همانند پلیس و نیروهای انتظامی به منظور مقابله با انقلابیون، از کارآمدی ارتش و توان آن می‏کاست. چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اکنون ارتش می‏بایست تحت فرمان فرمانداریهای نظامی و شورای امنیت استان عمل کند که خواه‏ناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرمانهای حکومت نظامی اختلاف نظر می‏یافت. این واقعیت‏با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با بدنه نیروهای مسلح از نظرگاه گرایشهای سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت، موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف می‏کرد.بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب می‏ورزید و گاه با فرار از پادگانها دسته به دسته به تظاهرکنندگان می‏پیوست. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حکومت نظامی در همه شهرها شدند. به عنوان نمونه فردوست و اویسی اینگونه می‏اندیشیدند. آنان اظهار می‏داشتند: «تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهرکننده دوستانه است‏».  اما از آنجا که شاه صریحا از حکومت نظامی پشتیبانی کرده بود، ارتش به عنوان قویترین پایگاه حکومتی رژیم، مدتهای مدیدی در سطح شهر به ماموریت‏خویش ادامه داد؛ در نتیجه، این روند سبب شد تا ارتش هرچه بیشتر با ملت معترض خو بگیرد.امام خمینی(س) یک روز پس از17 شهریور در اعلامیه‏ای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را عامل اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانستند و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.

4- امریکا و تحولات پس از17 شهریور

همزمان با بحرانی‏شدن اوضاع ایران، گفتگوهای صلح اعراب و اسرائیل با وساطت امریکا در «کمپ دیوید» جریان یافت. سایروس ونس، وزیر خارجه، و برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا، پس از کشتار17 شهریور به این باور دست‏یافتند که لازم است رئیس جمهور امریکا در یک تماس تلفنی پشتیبانی خود را از شاه و سیاستهای او اعلام کند. بالاخره در19 شهریور، رؤسای جمهور مصر، اسرائیل و امریکا تلفنی با شاه گفتگو کردند. شاه در گفتگو با کارتر حادثه‏17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سیاسی کشور بهره‏مند گشته و از آزادیهای اعطاشد علیه وی سوء استفاده نموده‏اند. او خواستار ادامه حمایتهای امریکا تا سر حد ممکن شد و هشدار داد در غیر این صورت دشمنانش او را غافلگیر ساخته و بر وی پیشی خواهند جست . کارتر نیز در پاسخ به درخواستهای شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت.دو روز پس از17 شهریور اردشیر زاهدی، سفیر ایران، که راه واشنگتن را در پیش گرفته بود با وارن کریستوفر، معاون وزارت خارجه، دیدار نمود. کریستوفر ضمن تاکید بر حمایت دولت امریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حکومت نظامی شد. اما زاهدی ادعا کرد، کمونیستهای سازمان یافته تظاهرات را ترتیب می‏دهند و دولت امریکا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارک دیده است. کریستوفر این اتهام را زشت و ناروا خواند و گفت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهمترین عامل بروز و گسترش شورشهاست.به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه‏17 شهریور هنوز هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگران‏کننده نمی‏دانستند. آنان با اظهارنظرهای سطحی و خوشبینانه خود درباره توانایی تردید ناپذیر شاه در کنترل اوضاع کشور و خاورمیانه به حمایت‏خود ادامه می‏دادند.  اما17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران امریکا به صدا درآورد. از همین زمان گروهی از سران امریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند. در پی آن انبوهی از کارشناسان سیاسی، نظامی، اقتصادی و خبری آمریکا به منظور بررسی همه جانبه وضعیت ایران وارد کشور شدند. اظهارنظرها و رهیافت های متفاوت آنان در پی ناآرامیهای فراگیر در سطح کشور، مقدمه پیدایش دو طرز تفکر و دو خط مشی در ارتباط با ایران از سوی مقامات واشنگتن شد: یکی هواداران مشی مسالمت‏آمیز و طراحان راه حل سیاسی به ریاست ‏سایروس ونس، وزیر خارجه و شخصیت هایی چون ویلیام سولیوان سفیر آن کشور در ایران؛ و دیگری طرفداران خشونت و شدت عمل و سیاست مشت آهنین به رهبری برژینسکی - مشاور امنیت ملی کارتر - و با حمایت وزیر دفاع و دیگران که بی‏وقفه تا آغاز کنفرانس گوادالوپ ادامه یافت. پیامد این نگرش ها و راهکارهای متفاوت آن، سردرگمی هرچه بیشتر آمریکا در امور ایران بود که با توصیه‏های ضد و نقیض به شاه همراه می‏شد و در نتیجه مسیر انقلاب را هرچه بیشتر هموار می‏ساخت.

5- هجرت امام از نجف به پاریس

شریف امامی در آغاز تصدی نخست‏وزیری و درباره برنامه‏ها و سیاست های دولت آشتی ملی در مورد بازگشت آیت‏الله خمینی اعلام کرده بود که بازگشت ایشان به کشور بلامانع است. در پی آن در تاریخ‏7 شهریور1357 و - پس از تقریبا 15 سال - روزنامه اطلاعات عکس امام را در صفحه اول خود چاپ کرد و از اعزام هیاتی به منظور مذاکره و بازگشت ایشان به نجف خبر داد.اما رهبر انقلاب در همان روز، نخست‏وزیری شریف امامی را «نیرنگ شیطانی شاه‏» خواند و پیشنهاد آشتی با روحانیان را «وعده پوچ و فریبکارانه‏» دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشویق کرد. با وقوع حادثه‏17 شهریور امام، شاه را مسوول مستقیم کشتار مردم دانست و خواستار انهدام رژیم شاهنشاهی شد. شکست دولت آشتی ملی در پیشبرد سیاستهای خود و ناکامی در جلب همکاری و مشارکت نیروهای سیاسی و مذهبی مخالف، رژیم را به اخراج امام از نجف متقاعد ساخت تا ایشان را هرچه بیشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. هنگامی که حکومت نظامی اعتبار خود را از دست داد و موج فزاینده اعتصابات کشور را فراگرفت، تبانی و همکاری دولت های ایران و عراق برای اخراج امام از نجف (در چهارچوب قرارداد 1975 الجزایر) آغاز گردید. در این راستا، هنگامی که وزرای خارجه دو کشور برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورک رفته بودند، مذاکراتشان را در این باره از سرگرفتند. بلافاصله امام در تنگنا و محذورات بیشتری قرار گرفت و محدودیت های فراوانی برای ایشان اعمال شد و مامورین امنیتی عراق منزل امام را به محاصره گرفتند. این فشار که به منظور سکوت اجباری امام صورت می‏گرفت، نتیجه معکوس داد. ایشان حاضر به تمکین از سیاست های دولت عراق نشده و لذا تصمیم به عزیمت از خاک عراق گرفته و در پی ممانعت دولت کویت رهسپار پاریس گردید.این سیاست‏شاه که تصور می‏شد رژیم را از خطر تحریکات مستقیم امام رهانیده است، در حقیقت‏ یک خطای استراتژیک بود؛ زیرا رهبر سازش‏ناپذیر مخالفان را در مواجهه مستقیم با محافل خبری و سیاسی جهان قرار می‏داد که می‏توانست در سطحی گسترده آرمان ها و مواضع انقلاب را برای تمام جهانیان بازگو کند. این مسائل سبب شد تا نیروهای مذهبی میانه‏رو به رهبری آیت‏الله شریعتمداری و نیروهای ملی چاره‏ای جز پیوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت امام خمینی(س) را نداشته باشند و این معنایی جز صعود امام خمینی(س) به موضع رهبری بلامنازع و بی‏همتا در ائتلاف انقلابی نداشت.

6- گسترش اعتصابات و از پا درآمدن دولتاز مهمترین پیامدهای‏17 شهریور توسعه اعتصابات به شکلی فراگیر در سراسر کشور بود که ضربه‏ای مهلک بر پیکره اقتصادی و نیز حیات رژیم وارد آورد.

 اگر چه تا این زمان اعتصابات به شکلی جسته و گریخته در ایران ادامه داشت، اما همه آنها اولا با هدف منافع صنفی و بهبود شرایط کار و دستمزدها صورت می‏گرفت و ثانیا به صورت پراکنده، جزئی و موردی بود. مهمترین ویژگی دور تازه اعتصابات که در اندک زمانی پس از کشتار17 شهریور آغاز شد، ماهیت کاملا سیاسی آن بود که با هدف از پادرآوردن رژیم و فلج‏ساختن آن صورت می‏پذیرفت.دو روز پس از رای اعتماد مجلس به شریف امامی 700 تن از کارگران و کارمندان پالایشگاه نفت تهران اعتصاب کردند. آنان علاوه بر هدف های رفاهی؛ خواستار لغو حکومت نظامی شدند. در26 شهریور کارمندان بانک مرکزی سندی انتشار دادند که در آن از خروج 2 میلیارد دلار ارز به وسیله سران بلندپایه رژیم حکایت می‏کرد. در پی این ماجرا بسیاری از شعب بانک ملی به اعتصابات پیوستند. با آغاز مهرماه و شروع سال تحصیلی دانشجویان و دانش‏آموزان راهپیمایی های گسترده‏ای ترتیب داده و بر دامنه اعتصابات افزودند. در روزهای دوم و سوم مهر اعتصاب وسیع کارکنان پالایشگاه آبادان به نشانه همبستگی با سی هزار تن از کارگران اعتصابی نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاری به راه افتاد. بتدریج‏شرکت مخابرات، راه‏آهن، ذوب‏آهن، بنادر و کشتیرانی، بازاریان، معلمان، دانشگاهیان و سایر مؤسسات اعتصابات را سعت‏بیشتری بخشیده و اعتصاب‏کنندگان خواستار کناره‏گیری شاه و ایجاد جمهوری اسلامی شدند.این اعتصابات بویژه در شرکت نفت‏سبب رکود عمده‏ترین منبع درآمد ارزی کشور و حتی دشواری دستیابی به نفت جهت مصارف انرژی، حمل و نقل و سوخت‏حرارتی برای منازل شد. در نتیجه دولت در پی اختلال در سیستم اقتصادی در انجام تعهدات داخلی و بین‏المللی با تنگناهای فلج‏کننده‏ای روبرو شد. دولت امریکا نیز در پی توقف پرداختهای ایران، برنامه فروش جنگ‏افزار نظامی را تا روشن‏شدن اوضاع سیاسی تهران به حالت تعلیق درآورد.بدین ترتیب با توسعه اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگی در مجموعه نظام سیاسی آشکارا چهره نمود و رژیم را درمانده ساخت. چه در همان حال صاحبان سرمایه که سخت‏به هراس افتاده بودند، از هرگونه سرمایه‏گذاری جدید به شدت ترس داشته و خودداری کردند. در نتیجه بحران بیکاری رو به افزایش نهاد، فرار سرمایه‏ها و خروج ذخایر ارزی تشدید گردید و برنامه‏های توسعه متوقف شده و رژیم در سراشیب سقوط قرار گرفت.

منبع : خبرگزاری مهر 

جمعه ای که تعطیل نبود( 17شهریور )

عده‌ای‌ از مردم‌ در راهپیمایی‌ بزرگ‌ 16 شهریور فریاد می‌زدند: فرداصبح‌ در میدان‌ ژاله‌. سپهبد مقدم‌ برای‌ جلوگیری‌ از تکرار راهپیمایی‌ از شاه‌ درخواست‌برقراری‌ حکومت‌ نظامی‌ کرد و سرانجام‌ با موافقت‌ شاه‌، تصویب‌ شورای‌ امنیت‌ و هیأت‌دولت‌، حکومت‌ نظامی‌ به‌ تصویب‌ رسید و با فرمان‌ شاه‌ ارتشبد اویسی‌ فرماندار نظامی‌تهران‌ شد. فرماندار نظامی‌ تهران‌ به‌ سپهبد بدره‌ای‌ فرمانده‌ گارد جاویدان‌ دستور داد تاواحدهایی‌ از گارد را به‌ فرمانداری‌ نظامی‌ منتقل‌ کند. بدره‌ای‌ فرمان‌ اعزام‌ واحدهایی‌ رابه‌ سرلشکر امینی‌ افشار فرمانده‌ لشکر 1 گارد جاویدان‌ صادر کرد و یگان‌هایی‌ از لشکردر میدان‌ و خیابان‌ ژاله‌ (شهدا) مستقر شدند.

ارتشبد اویسی‌ با صدور اولین‌ اطلاعیه‌ی‌فرمانداری‌ نظامی‌ اعلام‌ کرد: «به‌ منظور ایجاد رفاه‌ مردم‌ و نحوه‌ی‌ نظم‌ از ساعت‌ 6 صبح‌روز 17 شهریور ماه‌ مقررات‌ حکومت‌ نظامی‌ را به‌ مدت‌ شش‌ ماه‌» به‌ اجرا می‌گذارد.مردم‌ در صبح‌ زود بی‌خبر از حکومت‌ نظامی‌ در دسته‌های‌ بزرگی‌ از خیابان‌های‌فرح‌آباد، شهباز و میدان‌ خراسان‌ به‌ طرف‌ میدان‌ ژاله‌ حرکت‌ کردند. در نزدیکی‌ میدان‌ وخود میدان‌ کامیون‌های‌ مملو از نظامیان‌ ایستاده‌ بودند، ولی‌ مردم‌ بی‌اعتنا به‌ راه‌ خودادامه‌ می‌دادند.

ساعت‌ نزدیک‌ 30/7 صبح‌ بود که‌ جمعیت‌ در میدان‌ ژاله‌ و خیابان‌های‌منتهی‌ به‌ آن‌ مستقر شدند. یکی‌ از فرماندهان‌ نظامی‌ با بلندگو به‌ مردم‌ اخطار کرد که‌حکومت‌ نظامی‌ است‌، چرا تجمع‌ کرده‌اید؟ یکی‌ از روحانیون‌ مردم‌ را دعوت‌ به‌ نشستن‌کرد. جمعیت‌ روی‌ زمین‌ نشست‌، ولی‌ ظواهر امر نشان‌ می‌داد که‌ نیروهای‌ فرمانداری‌نظامی‌ قصد متفرق کردن‌ مردم‌ را ندارند. راه‌ عبور را از چهار طرف‌ بر روی‌ مردم‌ بستند.ناگهان‌ صدای‌ رگبار از خیابان‌های‌ منتهی‌ به‌ میدان‌ بلند و همین‌ که‌ جمعیت‌ از چهار طرف‌به‌ سوی‌ میدان‌ هجوم‌ آوردند، نیروهای‌ مستقر در میدان‌ نیز از چند سو مردم‌ را به‌ رگبارمسلسل‌ بستند. در مدت‌ چند ثانیه‌ صدها نفر در خاک‌ و خون‌ غلطیدند. مردم‌ بی‌مهابامجروحین‌ و شهدا را بر روی‌ دست‌ به‌ سوی‌ بیمارستان‌ها حمل‌ می‌کردند. اطاقها،راه‌روها و حیات‌ بیمارستان‌ها مملو از مجروح‌ و جنازه‌ بود. مردم‌ اطراف‌ بیمارستان‌هاخانه‌های‌ خود را برای‌ پذیرش‌ مجروحین‌ مهیا می‌کردند. هر کس‌ هر چه‌ از لوازم‌پزشکی‌، پنبه‌، پانسمان‌ و ملافه‌ داشت‌ به‌ بیمارستان‌ می‌آورد.راه‌ عبور را از چهار طرف‌ بر روی‌ مردم‌ بستند.ناگهان‌ صدای‌ رگبار از خیابان‌های‌ منتهی‌ به‌ میدان‌ بلند و همین‌ که‌ جمعیت‌ از چهار طرف‌به‌ سوی‌ میدان‌ هجوم‌ آوردند، نیروهای‌ مستقر در میدان‌ نیز از چند سو مردم‌ را به‌ رگبارمسلسل‌ بستندنفرت‌ مردم‌ به‌ اوج‌ خود رسیده‌ بود. خبر قتل‌عام‌ مردم‌ در میدان‌ ژاله‌ در تهران‌ پیچید وسرتاسر تهران‌ به‌ جنب‌ و جوش‌ درآمد. مردم‌ بی‌اعتنا به‌ حکومت‌ نظامی‌ به‌ خیابان‌هاریختند و با مأمورین‌ فرمانداری‌ نظامی‌ درگیر شدند. به‌ هر چه‌ از مظاهر دولتی‌می‌رسیدند حمله‌ می‌کردند.

طبق‌ گزارش‌ ساواک‌، تظاهرات‌ از میدان‌ ژاله‌ به‌ «خیابان‌های‌دیگری‌ از قسمت‌ شرق تهران‌» کشیده‌ شد، سپس‌ تظاهرات‌ به‌ جنوب‌ تهران‌، خیابان‌های‌مولوی‌، میدان‌ خراسان‌، میدان‌ شوش‌ و میدان‌ راه‌آهن‌ سرایت‌ کرد و در مدت‌ کوتاهی‌خیابان‌های‌ فردوسی‌، منوچهری‌، خیابان‌ سعدی‌ شمالی‌، خیابان‌ نظام‌آباد، خیابان‌فرح‌آباد، منطقه‌ی‌ نارمک‌، میدان‌ سپه‌، خیابان‌ لاله‌زار، به‌ صحنه‌ی‌ درگیری‌ تبدیل‌ شد.تظاهرات‌ و درگیری‌ تا پاسی‌ از شب‌ ادامه‌ داشت‌.روزنامه‌ها در فردای‌ آن‌ روز بدون‌ پرداختن‌ به‌ چگونگی‌ درگیری‌ اعلام‌ کردند: «100آتش‌سوزی‌ در تهران‌ روی‌ داد، شعب‌ چند بانک‌، یک‌ فروشگاه‌ بزرگ‌، یک‌ فروشگاه‌شهر و روستا در آتش‌ سوخت‌.» فرماندار نظامی‌ در اطلاعیه‌ی‌ شماره‌ 4 خود ضمن‌ متهم‌کردن‌ مردم‌ به‌ این‌ که‌ «با پول‌ و نقشه‌ی‌ خارجی‌» اقدام‌ به‌ تظاهرات‌ کرده‌اند، اعلام‌ نموددر واقعه‌ 17 شهریور 58 نفر کشته‌ و 205 نفر مجروح‌ شده‌اند. دو روز بعد دادگستری‌اعلام‌ کرد تعداد کشته‌شدگان‌ به‌ 95 نفر رسید. گرچه‌ تعداد شهدای‌ آن‌ روز رسماًاعلام‌ نشد، ولی‌ آگاهان‌ آمار وحشتناکی‌ را از شهدای‌ 17 شهریور ارائه‌ کرده‌اند. پارسونزسفیر انگلیس‌ تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده‌ است‌. سولیوان‌ سفیر آمریکاگزارش‌ می‌کند که‌ در میدان‌ ژاله‌ «بیش‌ از دویست‌ نفر از تظاهرکنندگان‌ کشته‌ شده‌بودند.» جان‌ استمپل‌ یکی‌ از اعضای‌ سفارت‌ آمریکا در ایران‌ از قول‌ منابع‌ پزشکی‌تعداد شهدا را «بین‌ 200 تا 400 نفر» برآورد کرده‌ است‌. شاپور بختیار ادّعا می‌کند که‌«می‌توانم‌ به‌ یقین‌ بگویم‌ تعداد کشته‌شدگان‌ حداکثر از 700 یا 800 نفر متجاوز نبوده‌است‌.» مردم‌ مدعی‌ بودند چند هزار نفر کشته‌ شده‌اند. حتی‌ اگر ادّعای‌ مردم‌ را نپذیرم‌کشتن‌ ده‌ها نفر انسان‌ آمار وحشتناکی‌ است‌.

موضوع‌ مهم‌ در واقعه‌ی‌ 17 شهریور، تمرّد سربازان‌ از دستورات‌ فرماندهان‌ نظامی‌بود. در همان‌ لحظه‌ی‌ اوّل‌ در میدان‌ ژاله‌ یک‌ سرباز فرمانده‌ خود را هدف‌ قرار داد وسپس‌ خود را به‌ قتل‌ رساند.

طبق‌ گزارش‌ ساواک‌ «سه‌ نفر از سربازان‌ وظیفه‌ی‌ لشکر گارددر حین‌ اجرای‌ مأموریت‌ کنترل‌ اغتشاشات‌، ضمن‌ سرقت‌ سه‌ قبضه‌ تفنگ‌ ژـ3 با 300 تیرفشنگ‌ متواری‌ شده‌اند». اسامی‌ این‌ سه‌ نفر عبارت‌ بود از قاسم‌ دهقان‌، علی‌ غفوری‌ ومحمد محمدی‌. فردای‌ آن‌ روز محل‌ اختفای‌ این‌ سه‌ سرباز کشف‌ و به‌ محاصره‌ی‌نیروهای‌ نظامی‌ درآمد که‌ هر سه‌ نفر مورد اصابت‌ گلوله‌ قرار گرفتند که‌ محمد محمدی‌در دم‌ به‌ شهادت‌ رسید. از مجموعه‌ی‌ اسناد به‌ دست‌ می‌آید که‌ در این‌ روز هفت‌سرباز خودزنی‌ کردند.نفرت‌ مردم‌ به‌ اوج‌ خود رسیده‌ بود. خبر قتل‌عام‌ مردم‌ در میدان‌ ژاله‌ در تهران‌ پیچید وسرتاسر تهران‌ به‌ جنب‌ و جوش‌ درآمد. مردم‌ بی‌اعتنا به‌ حکومت‌ نظامی‌ به‌ خیابان‌هاریختند و با مأمورین‌ فرمانداری‌ نظامی‌ درگیر شدندمشهد نیز که‌ در این‌ روز خود را برای‌ استقبال‌ از آیت‌الله قمی‌ که‌ از تبعید در کرج‌ آزادشده‌ بود آماده‌ می‌کرد با حکومت‌ نظامی‌ مواجه‌ شد و تظاهرات‌ و درگیری‌ از همان‌ آغازروز شروع‌ شد. مردم‌ در مدرسه‌ نواب‌ اجتماع‌ کردند، ولی‌ نیروهای‌ فرمانداری‌ نظامی‌ به‌آنان‌ حمله‌ و آنان‌ را متفرق کردند. جنگ‌ و گریز تا پاسی‌ از شب‌ ادامه‌ داشت‌. در این‌ روزبه‌ گزارش‌ ساواک‌ 14 نفر مورد اصابت‌ گلوله‌ قرار گرفتند که‌ چهار نفر از آنان‌ به‌شهادت‌ رسیدند.

در شیراز نیز شبانه‌ آیت‌الله دستغیب‌ را دستگیر و به‌ تهران‌ منتقل‌ نمودند که‌ فردای‌ آن‌روز تظاهرات‌ پراکنده‌ای‌ صورت‌ گرفت‌.

 شهرهای‌ کرج‌، ابهر، سمنان‌ و کرمان‌ نیز شاهددرگیری‌هایی‌ با نیروهای‌ رژیم‌ بودند. خبر فاجعه‌ی‌ قتل‌عام‌ مردم‌ در میدان‌ ژاله‌ به‌سرعت‌ در جهان‌ پیچید و سیاست‌مداران‌، دولت‌مداران‌، خبرگزاری‌ها و محافل‌بین‌المللی‌ را وادار به‌ عکس‌العمل‌ نمود؛ امّا هیچ‌ عکس‌العملی‌ زشت‌تر از دولت‌ آمریکانسبت‌ به‌ این‌ قتل‌عام‌ فجیع‌ نبود. در آن‌ روزها رؤسای‌ کشورهای‌ آمریکا، مصر و اسرائیل‌در کمپ‌ دیوید مشغول‌ مذاکرات‌ سازش‌ بودند. فردای‌ آن‌ روز «وارن‌ کریستوفر» معاون‌وزیر امورخارجه‌ آمریکا از واشنگتن‌ با «سایروس‌ ونس‌» وزیر امورخارجه‌ که‌ در کمپ‌دیوید بود تماس‌ برقرار کرد و «توصیه‌ کرد که‌ پرزیدنت‌ کارتر هر چه‌ زودتر با شاه‌صحبت‌ کند». ونس‌ گزارشی‌ از وضعیت‌ ایران‌ را به‌ کارتر ارائه‌ داد و از کارتر خواست‌ تا باشاه‌ تماس‌ بگیرد. ابتدا انورسادات‌ با شاه‌ تماس‌ گرفت‌ و «مراتب‌ هم‌دردی‌ و پشتیبانی‌خود را از شاه‌ به‌ وی‌ اطلاع‌ داد» و

سپس‌ کارتر با شاه‌ تلفنی‌ صحبت‌ کرد و «پشتیبانی‌آمریکا را از وی‌ در اقداماتی‌ که‌ برای‌ برقراری‌ نظم‌ به‌ عمل‌ می‌آورد تأیید کرد.» خبرحمایت‌ کارتر از شاه‌ در رسانه‌ها منتشر شد. رژیم‌ که‌ سعی‌ می‌کرد مخالفان‌ خود رامرعوب‌ کند، بر انتشار این‌ خبر دامن‌ می‌زد. روزنامه‌های‌ کیهان‌ و اطلاعات‌ اعلام‌ کردندکه‌ «کارتر با شاهنشاه‌ مکالمه‌ی‌ تلفنی‌ کرد.» روزنامه‌ها به‌ نقل‌ از اطلاعیه‌ی‌ کاخ‌ سفیدنوشتند که‌ «کارتر با شاهنشاه‌ تماس‌ گرفته‌ و وضع‌ کنونی‌ ایران‌ را که‌ در آن‌ تظاهرات‌ ضددولتی‌ به‌ رهبری‌ افراطی‌ها جریان‌ داشته‌ و دست‌ کم‌ 95 نفر کشته‌ بر جای‌ گذارده‌ موردبحث‌ قرار داده‌ است‌. پرزیدنت‌ کارتر مناسبات‌ نزدیک‌ و دوستانه‌ میان‌ ایران‌ و آمریکا رامورد تأیید قرار داده‌ است‌ و نسبت‌ به‌ ادامه‌ی‌ جنبش‌ اعطای‌ آزادی‌ سیاسی‌ اظهارامیدواری‌ نموده‌ است‌.» خبرگزاری‌ فرانسه‌ اعلام‌ کرد: کارتر با شاه‌ تماس‌ گرفته‌ و«پشتیبانی‌ از رژیم‌ تهران‌ را تأیید کرده‌ است‌.»

خبر حمایت‌ کارتر از شاه‌ آن‌ هم‌ بعد از قتل‌عام‌ مردم‌ تهران‌، ملی‌گرایان‌ را که‌ امید به‌ اوبسته‌ بودند مبهوت‌ کرد و موضع‌ امام‌ خمینی‌ را به‌ شدت‌ تثبیت‌ نمود. امام‌ خمینی‌ درعکس‌العمل‌ به‌ این‌ پیام‌ کارتر در مصاحبه‌ با رادیو تلویزیون‌ فرانسه‌ فرمودند: «آقای‌ کارترکه‌ برای‌ یک‌ زندانی‌ در شوروی‌ آن‌ قدر هیاهو درآورد، پس‌ از کشتارهای‌ پیاپی‌ شاه‌،پشتیبانی‌ خود را از او دریغ‌ نکرد» این‌ به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ آمریکا به‌ دنبال‌ منافع‌ خودش‌فقط‌ هست‌.

منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی

    تهیه کننده: مهدی قاسمی

نوشته شده در دوشنبه 16 10 1387ساعت 9 بعد از ظهر توسط cleverM| (0) نظر|

X